![عادل دانشی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2024/04/IMG-20240408-WA0020-e1714382470705.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سحر شد هنوزم نخوابیدم و
به عکس چشای تو دس می کشم
میدونم نمی تابی امشب به من
دارم انتظار عبث می کشم
میون من و زندگی فاصله ست
هوای کفن رو نفس می کشم
دیگه شوق پرواز ازم پر کشید
دارم روی چشمام قفس می کشم
چه دنیای نامردیه عشق من
چه رویای پر دردیه عشق من
نمی بینی از خاطراتت پُرم
غزل میگم و خون دل می خورم
نمیخوام به این خونه عادت کنم
فقط عکسهاتو عبادت کنم
باید از سکوت شب آزاد شم
بسوزونم این بغض و فریاد شم
بیا حرف اشکامو بشنو یه بار
منو با غم و غصه تنها نذار
شاید قلب سنگت کمی نرم شه
روی صورتم دست تو گرم شه
شاید بشنوی آخر قصّمو
بیاری به روی خودت حسّمو
بسوزه دلت واسه دیوونگیم
بدونی چه کردی تو با زندگیم
اگه رفتنت سرنوشت منه
اگه خنجر عشق پشت منه
محاله بَدیتو بخوام از خدا
همیشه به عشق تو میشم فدا
عادل دانشی مرداد 97
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
مرداد 31, 1397
درود برشما جناب دانشی گران ارج
بسیار زیبا و عالی
در پناه حق
پاسخ
مرداد 31, 1397
سپاس از حسن نظرتان خانم میرزایی بزرگوار
پاسخ
بستن فرم