🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
عاشقت هستم… وَ می دانم نباید باشم… آه
میوه ی ممنوعه ای و من پر از شوق گناه
می شود تکرار در ذهنم که عشق ما دوتا
اشتباه است اشتباه است اشتباه است اشتباه
لحظه های با تو بودن مثل لبخندت قشنگ
روزگار بی تو بودن مثل چشمانت سیاه
با دو کودک، دستِ تنها روز را شب می کنم
عقل: یاغی، بی تحمل؛ قلب: عاشق، سر به راه
جز فراموشیِ عشقت هرچه می خواهی بگو
کل دنیا را طلب کن خون بریزم، جان بخواه
کاش می گفتی قطار بی تو بودن های من
در کجا می افتد از پا؟ در کدامین ایستگاه؟
ای گل یخ! عطر تو امشب کجا پیچیده است؟
مست عطر خاطراتت می شوم من گاه گاه
رفتنت بر واژه هایم خاکِ غم پاشیده است
شعرهای سوزناکم می دهد این را گواه
بعد تو پرونده ی عاشق شدن شد مهر و موم
کاخ قلبم می شود متروکه ای بی سرپناه
فکر برگشت تو را از باورم برچیده ام
خسته ام مثل پلنگی خسته از رویای ماه
#حمیدرضا_گلشن
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
آبان 30, 1399
دروها
غزل بسیار زیبایی را میهمان قلم شما بودم
استفاده ار کلمات و ترکیبات تازه هوای شعر را دلنشین کرده بود
شعر بدون سکته و دارای ارتباط عمودی و افقی چفت و بست شده بود
گاهی یک شعر می تواند انقلابی ار احساس را در خوانده زنده کند
و این شعر به تمام خواص یک شعر خوب را در خود داشت
دستمریزاد و شادکام باشید.
💐💐💐💐💐
پاسخ
آبان 30, 1399
درود بر گلشن گرامی بسیار زیبا بود لذت بردم
شادکام باشیددر پناه خدا🙏🍃🌿💐🌹
پاسخ
بستن فرم