🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 نامه‌ای برای پسرم2

(ثبت: 14044) بهمن 23, 1397 

 

چشمانِ تو
یک راهِ خالی از خیابان است
یا خلوتِ شب‌های بارانی؟!
نمی‌دانم …

امّا برای من،
وقتی که مفتون نگاهت بوده و، هستم
روشن‌تر از روز است:
چشمان تو، یک روز؛
می‌غرّد و امواجِ سنگین را
تا صخره‌های دور
– همچون گیاهانی که می‌رویند
در امتدادِ ساحلِ مغرور –
تا آرزوهای بزرگت … رام خواهدکرد

در اوجِ افسانه‌ست چشمانت …

من با تمامِ قرن‌های پیش و پس،
امروز ؛
در معبدِ مشکینِ چشمانت
شب را صدا کردم …
آرامشِ شهری پر از طغیانِ طوفان را
در امتدادِ خشکیِ اعصار
– در گرم‌گرمِ جِدّ و جهد و شور –
با دست‌های کوچک و پاکت؛
دعا کردم …

یک پیله پروانه‌ست دستانت …

پ ن: بازانتشار به مناسبت 2 بهمن زادروز پسرم

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. علی معصومی

    بهمن 3, 1398

    🌿🌺🌺🌺

  2. ❤❤❤
    🌷🌷🌷

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا