🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
همسفر
شور و حال دوباره ای دارم سَحرِ عزم جستجویت را
تا که مرهم بزخم دل سازم سیب رویای عطر و بویت را
با پر و بال خسته می آیم کو توانی که جاده پیمایم ؟!
سر بگیرم هوای سوزت را سازم آواز های و هویت را
تشنه ام تشنه ی تو و دردت شوکرانی دگر بنوشان ام
آمدم تا مگر بدست آرم جرعه جرعه غم سبویت را
دل سپارم به گوشه ی چشمت التیامم شود نگاه تو
اربعینی که نغمه می خوانم خم گیسو و تاب مویت را
کاش میشد دوباره برگردم با تو این راه بینهایت را
کاش میشد که همسفر باشم راه باریک روبرویت را
تو گل بی بدیل دورانی تو همان مهر گوهر افشانی
واژه واژه سروده ام ای جان غزلستان گفتگویت را
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
مهر 15, 1399
🌹🌹🌹🌹💐💐💐💐
پاسخ
مهر 15, 1399
جناب استاد معصومی گران ارج
با سلام و عرض ادب و احترام؛
غزلی است بسیار زیبا، ناب و دلنشین.
قلمتان سبز و هماره شکوفا به گلواژه های بهاری باد.
سلامت باشید و سرشار از نور و چکامه و لبخند ان شای الله.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
پاسخ
مهر 15, 1399
سلام و احترام محضر استاد معصومی گرانقدر
عالی و آسمانی سرودید
اجرتان با صاحب اثر
زیبا ست
بهره مند شدم
همیشه آثار قلمیتان فاخر است
درود بر شما
💐🙏💐
پاسخ
بستن فرم