🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 هوای حوا

(ثبت: 254621) دی 22, 1401 

 

با اون هوا؛ حوای تو بودم من انگاری
آدم شدن واسه تو از مرگم فراتر بود
باید فرشته میشدم؛ مردم که این آخر
افتادم از دنیای تو چشمای من تر بود

مثل یه شبنم بعد بارون بودی انگاری
بی تو همیشه این هوا افسرده و مرده است
خواب چشای من زمستونه برای تو
وقتی که پاییز از نگات آروم چشاشو بست

از خواب بیدارم نکن اینجا ته دنیاست
از قهوه ی چشمای تو بی تو دیگه مستم
از وقتی که مهمون رویاهای تکرارم
اصلا نمیفهمم کجا رفتم کجا هستم

تو پایتخت حسمون انگاری آشوبه
جنگه واسه چشمای نازت توی این بارون
لشکرکشی کن رفتی باید دیگه برگردی
تا من نمیرم بی تو رویاهام نشه ویرون

عادت نکرده شهر رویامون بشه بی تو
تو جاده های لعنتی انگاری بق کرده
دلتنگ تکرارت دوباره تو همین شبهاست
این گریه های بد نشون درد یک مرده

سردش شده تنها ییام بی نبض رویاهات
از وقتی نزدیکم شدی بی من تو رو میخواست
میخنده تو هرثانیه گم کرده اشکارو
لبخند تو عکسات که انگاری کنار ماست

بشکن صدای بغضمونو ؛ نم بزن آروم
تاخاطراتم قطره قطره باتوروشن شه
باریدن رویای تو تعبیر دنیامه
لعنت به هر کی غیر تو باب دل من شه

 

(نازگل)

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا