🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
تو مثل یه فنجون رویایی
یا که شبیه زندگی کردن
مثل درختی که شکوفه داد
توی همه روزایی که سردن
مثل یه دشت پامچال از تو
میچینمت ؛ پلکاتو میشمارم
گیسامو عشق تو سفید کرده
من از خیالت خاطره دارم
شبنم میشینه روی چشمات که
رنگ زمینه ؛گرمه آغوشم
هروقت که خسته میشم انگاری
با چای تلخ عشقت رو مینوشم
تو دشت عشقت باز میگردم
تا که هم آغوشی کنم با باد
عشق تو مثل باده؛ طوفانی
که شاخهها مونم تکون میداد
میخوام؛ بازم دم کنم عشقو
میبینمت زل میزنم میرم
انگار ؛ بازم واژه گم کردم
تو دشت رویایی تقدیرم
من انتخابت کردم انگاری
توی گلای باغی از چشمات
چیدم چشاتو ؛ خیلی هم سخته
دشت پر از گل میره تو دستات
با یه گل انگاری بهاری نیست
اما تو چشمات؛ دشت می جوشید
تو دشت دمنوش بهار تو
میشه چشاتو سیر هم نوشید
(نازگل )
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):
اردیبهشت 5, 1403
تو دشت عشقت باز میگردم
تا که هم آغوشی کنم با باد
عشق تو مثل باده؛ طوفانی
که شاخهها مونم تکون میداد
سلام
چهارپاره ها خیلی زیبا هستند فقط چهارپاره دوماز آخر چشمات و دستات نمی تونند هم قافیه باشند
غیر از این تمام چهارپاره ها عالی بودند
در پناه خدا 🌹
پاسخ
بستن فرم