🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 برگ برنده

(ثبت: 269775) اردیبهشت 28, 1403 

 

تو تنها برد من تو زندگیمی
همه خواب و خیال بچگیمی
آهای برگ برنده با توام من
تو تنها خاطرِ دلبستگیمی

توی بازی تقدیر و سکوتم
کسی راه منو با مهره نشناخت
تو با من آشنا کردی خودم رو
رو جفت شیش چشات برد و تاس انداخت

قراربود که برنده باشم اما
چشام گفتن میخان مال خودت شن
پشیمون شد دلم؛ آره؛کم آورد
که تنها وارد بازی شدم من

دیگه شکل خودت شد بازی من
تو یادم دادی بازم عاشقی رو
برنده بودنم معنی نداره
به دستات باختم ؛این زندگی رو

تک و تنها شروع کردی و آخر
چقد با تو خریدن داره این برد
تو بازی باختم ؛ قلبت روبردم
رو چشمات شرط بستم ؛ دل کم آورد

تموم مهره ها ؛ مات من هستن
من از تنهایی هامم ضربه خوردم
تو اونجا وارد بازی شدی و
خودم هم فهمیدم چی شد که بردم

تو شرط من یه چیز محکمی بود
که این بازی برنده داره با تو
کنارت برد و باخت معنی نداره
من انقد باختم ؛ تو برد من شو

تو تنها برد من تو زندگیمی
تموم عاشقی روباتو ساختن
جلو چشمات دغل بازی نمیشه
آره صد بار قشنگه با تو باختن

(نازگل )

تقدیم به همسرعزیزم 💞

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):

نظرها
  1. امین غلامی

    اردیبهشت 28, 1403

    کـــــــاش پیدا شود…

    آنکس که دلم را برده…

    امین غلامی (شاعر کوچک)
    اینستا amingh68

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا