🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
وقتی دلت گرفته ، هوا سرد می شود
وقتی تمام حوصله ات درد می شود
وقتی جواب مهرِ تو با سنگ می دهند
یعنی که دوره، دوره ی نامرد می شود
بهتر سکوت بر لبِ ما پاسبان شود
اینگونه غم ز سینه ما، طرد می شود
دیدم بهار را، پسِ دلشوره ها، شبی
از اجتماع سبزه و گل طرد می شود
شعرم هَدِیَّتی ست به موج نگاه تو
غم را به خانه خانه هماورد می شود
دبدم، برای دیدن گل تا حریم باغ
شبنم ز ابر آمده شبگرد می شود
در کوچه باغ گوشه ی چشمی ، غزل بخوان
هر مصرعش علاج دو صد درد می شود
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
تیر 5, 1398
درود بر استاد ما، جناب طارق خراسانی عزیز!
🌺🌸🌷🌹💐
پاسخ
تیر 5, 1398
زیبا و واقعی
پاسخ
تیر 5, 1398
بله، دیدن ناسپاسی و نامردی مخصوصا برای خوبانی مثل شما
که با دیدن بر اساس موازین انسانیت رفتار می کنید
دشوار و بسیار دشوار است و در این میان باید مثل همیشه
چشم ها را بر ناملایمات بست و به خوبان پیوست.
پاسخ
تیر 5, 1398
سلام و درود
سپاس از حضور موثر تان
یغما شاعر خشتمال نیشابور ی میفرماید
دشمن خیره خطا. کار؟ خطای تو بود
تو خطا کار شدی کاو به خطا برخیزد
فرهنگ انسان ها متفاوت است
و در کشور ما صدها فرهنگ متفاوت وجود دارد
برخی فرهنگ ها مسموم هستند و آزار دهنده و متاسفانه برخی گرایش به این نوع فرهنگ ها دارند بعنوان مثال فرهنگ زنده باد خودم این فرهنگ خودخواهی بلای جان جامعه شده است.
در پناه خدا🌿🙏
پاسخ
تیر 5, 1398
درودها استاد ارجمند جناب طارقی بزرگوار🌷
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
پاسخ
تیر 5, 1398
سلام و درود
سپاس از بزرگ بانوی شعر پاک
در پناه خدا 🌿🙏
پاسخ
تیر 5, 1398
استادانه است، دستمریزاد👍
پاسخ
تیر 5, 1398
سلام و درود بر استاد گرانمهرم
سپاس از لطف آنحضرت
در پناه خدا🌿🙏
پاسخ
تیر 5, 1398
سلام و درود استاد ارجمند جناب خراسانی بزرگ مهر
به زیبایی چشمه یِ زاینده ؛ لبریز از بار معانی ….
دستمریزاد استاد .
🌿💐🌸🌹🌸🌿
غزل امروزی خود را به عزیز ارجمند تقدیم می نمایم شاید مورد لطف قرار
گیرد.
💐
خاطر حزین بگشت چو خواندم کلام را
ایما نظر بشد چه نویسم شود رضا
یاد از رضا کنم که رضایش رضایِ او
آگاه قلب را چه بگویم به جز دعا
فرهنگِ آدمی به رضا نیست ای عزیز
در ید کسان اسیر ، چه فرهنگِ با حیا
اندیشه کن قوی که رها از درون شوی
از دردهایِ زخم درونی خودی رها
ما را طبیعتی است بهاری گهی خزان
ایامِ دوره همچو ، فصولی برای ما
بر ما غمی ؛ ز شادی ایام برحذر
زردیِّ رُخ ببین چو خزانی نما دلا
با این وجود گاه بگویی حدیثِ نفس
در عاریت لباسِ کنایی چه حرف ها
دَم را غنیمتی که به هر دم زنی تو حرف
حرفی مُقطّعه ای که علومش چو کیمیا
والی نظر نما به علومی جهان نما
آرام دل شوی که کنی سیر تا بقا
ولی اله بایبوردی
05 / 04 / 1398
🌿💐🌸🌹🌸💐🌿
پاسخ
تیر 5, 1398
سلام و درود بر امیر سخن پاک
بداهه ی بسیار زیبایی ست
دلمریزاد
سپاس از حضور گرمتان
در پناه خدا 🌿🙏
پاسخ
بستن فرم