🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
وقتی که از کرانه آن شط عبورکرد
مضمون آبهای جهان را مرور کرد
لب تشنه بود ساقی ودرکف گذاشت آب
با یاد اهل خیمه لب از آب دورکرد
دخت فرات تشنه ی یک بوسه برلبش
رد ساقی این مغازله را باغرورکرد
میل خطر نمود که پا در رکاب کرد
شوق وصال بود به قلبش خطورکرد
پر کرد مشک و روی به سوی خیام کرد
جنس بساط عاشقی آن روزجورکرد
غافل از اینکه تیرسه شعبه رسیده وُ
سیراب آن گلوی مثال بلور کرد
*
خورشیدرابه نیزه ی کین کردشمروباز
خولی زجهل، نور خدا در تنورکرد
بین انتهای جهل ابوجهلیان که کین
چشمانشان ز درک نورخداوند کورکرد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):
بستن فرم