🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
از این همه پاییز
پناه برده
به شانه های شهریور
تب کرده مهر
در خانه ی آبان
از در بپرس
چه چشم ها به او
وا شده!
پنجره ها مرده اند
روسری سرو
سُر می خورد
از دست نسیم
انشا می کند برگ
مرگ
مرگ
مرگ
پرده را یک سو بکش
پلک نزن
بالای چهارده…
سکانس به سکانس
این ژانر وحشت
به طرز خشنی
واقعی ست
خواب را بشکن
چشمانت را پشت دستت
قایم نکن
تب می کنند
در دستت
مُسکن ها
فصل سرما رسید
می لرزند کاج ها
بر شانه های شکسته ی بید
#مینا_یارعلیزاده
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):
آبان 28, 1401
فصل سرما رسید
می لرزند کاج ها
بر شانه های شکسته ی بید
🍃🙏🙏👏👏👏👏🌹
سلام و احترام محضرتان استاد گرامی بانو یار علیزاده
از شعر قشنگتان لذت بردم
زیبا ست
سر بلند و پیروز باشید به مهر
💐🍃🙏🙏🙏🙏👏👏👏🌹
پاسخ
آذر 5, 1401
«ضحاک زمان»
تکیه مزن
به کاشی های
پوسیده ی زمین
خاک این شهرِ مارْ دوش
از مغز آدمی پُر است
چیزی نمانده
که آسمان
آیینه گردد
ابر خاکستری مرگ
سایه از زمین برچیند
کسی نمانده دیگر
کسی نمانده زنده
شهادت می دهند
با سبزیِ
رنگ پریده ی انگشتانشان
شمعدانی هایی که
پروازت را
چشمْبسته دیده اند
پر وا نمی کنند
سیمرغان دشت
کمر خورشید
با فواره های خون
در خود شکست
ولی باز
دوباره باز
رسم ققنوس است در آتش
از خاکستری ترین بال هایش
سپیده می دمد
#مینا_یارعلیزاده
از سروده های سال ۹۸
سلام و درود
پوزش که به دلیل کسالت نتوانستم پیش ازین ها پاسخگوی پیامهای پرمهرتان باشم
سپاس از حضور و نظر ارزشمندتان
پیروز و پایدار باشید در پناه مهر
پاسخ
آذر 5, 1401
برایتان عافیت و سلامتی عاجل آرزومندم
امیدوارم در سایه سار مهر الهی بزودی جامه ی سرد کسالت از تن بیرون کنید و لباس فاخر و گرم سلامتی بر اندام نمایید
انشالله
💐🙏🙏🙏🌺🌸
🌹🌷🌹🌷🌸
💐🌿🍃
💐🙏
پاسخ
آذر 11, 1401
آمین و سپاس مهربان و گرامی🙏💐🙏
پاسخ
آبان 28, 1401
این ژانر وحشت
به طرز خشنی
واقعی ست
خواب را بشکن
چشمانت را پشت دستت
قایم نکن
درود بر شما
پاسخ
آذر 5, 1401
«پرستوی بی پستو»
باد وزید
صاعقه شد
پروازی شکست
زیر آوار پستو،
خون هزار پنجره
خشکیده
در نگاه شب،
عقب ایستاده
ماه
آه پرستو
آه
چشمِ آسمان
آب نمی خورد
دلِ زمین اما
تَرَست
در دور دست،
پرنده مرده
پنجره با
دو کاسه ی پر خون
شعر باران را
از بَرَست
#مینا_یارعلیزاده
از سروده های سال ۹۸
سلام و درود
پوزش که به دلیل کسالت نتوانستم پیش ازین ها پاسخگوی پیامهای پرمهرتان باشم
سپاس از حضور و نظر ارزشمندتان
پیروز و پایدار باشید در پناه مهر
پاسخ
آبان 28, 1401
درودها بانو یارعلی زاده ارجمند
چه آغاز زیبایی …
آرزوی بازگشت به تابستان
از این همه پاییز
پناه برده
به شانه های شهریور
و پس چند از کوتاه زیبا دیگر مثل
خواب را بشکن
چشمانت را پشت دستت
قایم نکن…
یک پایان بندی زیبا و درخشان
گرچه سرشار از بیم زمستان
تب می کنند
در دستت
مُسکن ها
فصل سرما رسید
می لرزند کاج ها
بر شانه های شکسته ی بید
قلم هنرمندتان زرنگار
مانا باشید و پایدار 👏🌺🌹
پاسخ
آذر 5, 1401
«به پاییز»
پایم
اگر چه کوتاه
دم پاکِ
بهاری سینه چاک
خواب از سر آسمان
پرانده
رگ های پرواز
جانی دوباره گرفته
به پاییز بگویید برود
به پاییز
بگویید
بهار
در راه زمستان
پایش در
برف دی ،
کولاک بهمن ،
گیر نمانده
می آید
بگویید؛
چشمِ پشتِ سر را
با خود ببر
دل واپس نکن
تن آذر به اسفند کشیده
بهار در چند قدمی ست
ای عقربه های عنقریب!
نایست
سراسیمه تر طی شو
بگویید
به پاییز؛
خورشید را
از دروازه ی شهر
بیاویز
اگر علاج این حلاج
به آویختن است
فواره های خون
سر بالا زنَد
از خاک
پایین بیاید آسمان
این بهار آمدنی ست
#مینا_یارعلیزاده
از سروده های سال ۹۸
سلام و درود
پوزش که به دلیل کسالت نتوانستم پیش ازین ها پاسخگوی پیامهای پرمهرتان باشم
سپاس از حضور و نظر ارزشمندتان
پیروز و پایدار باشید در پناه مهر
پاسخ
آبان 28, 1401
به طرز چشمگیری کارت زیبا بود . و پر بود از تشخیص های جذاب و اشارات هنرمندانه
پاسخ
آذر 5, 1401
«جدال آینه ها»
عصر
یک فنجان پرواز
هزار بالِ پهلو شکسته
دهان دیوار، باز
به آسمان مانده
دستِ پنجره
بر دل
باد، سر کشیده
ته مانده های اتاق را
عطرِ تنهایی می رود
شهر به شهر
بزن به سیم آخر
بویِ سیمان
عطرِ آهن
دودِ زنگ
دل های بیدل
زیر تلی از گل
سرآغاز جنگ
لال بود انگار عشق
جنگِ تن به تن
که آغاز شد
به حرف آمد
به لکنت افتاد عقل
کافه ها بی کاف شد
صندلی ها بی صاد
کهنهْ دل
زیر خروارها خاک
آینه ها می آیند به هم
هزاره ایم ما
قرن های قرینه با هم
نشسته ایم
چون آینه رو در رو
گرد و غبار سال ها
بیخ گلویمان
چنگ می زند
سفالینه می سازد
با آب چشم
دنیا که به آخر رسید
دست من سوی تو آمد
دست تو سمت من
دو بالِ جهان شدیم
شرق و غرب
هنوز هم
آن گوشه ی جهان
ایستاده ای و باد
بوسه هایت را
به روسری ام می پیچد
من خشکِ لبانم را
بر بندِ باد آویخته ام
جرعه بریز بر من
از تلخ های مختلط با لبت
به بوسه ای نوش می شوم
به بوسه ای
نوش
به سلامتی ات
#مینا_یارعلیزاده
از سروده های سال ۹۸
سلام و درود
پوزش که به دلیل کسالت نتوانستم پیش ازین ها پاسخگوی پیامهای پرمهرتان باشم
سپاس از حضور و نظر ارزشمندتان
پیروز و پایدار باشید در پناه مهر
پاسخ
آبان 28, 1401
سلام
این یکی از آثار بسیار موفق شماست
عالی بود
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👌🌹🌿
پاسخ
آذر 5, 1401
«جزیره ی محکوم دل»
با انقلاب درونم
چه کنم؟!
گُر گرفته تنهایی
بر فرق پنجره ها
ببار
آذرِ دلم
به یلدای بودنت
خوش است
دیوارهای دل را
بلرزان
زیر این لبخندِ خسته
گسل های بی شماری بغض
سَرَک می کشد
در تنگه ی دل
سونامی نگاهت را
حاکم کن
امپراتوری تنم
در اِشغالی ترین غم
دست و پا می زند
به جمهوریِ جانت
منِ پرآشوب را
دعوت کن
اقیانوس آرام و آبی عشق
آغوش بگشا
این انقلاب درون را
با موجی از بِستر خویش
منحل کن
#مینا_یارعلیزاده
از سروده های سال ۹۸
سلام بابای خوب پاکم
پوزش که به دلیل کسالت نتوانستم پیش ازین ها پاسخگوی پیامهای پرمهرتان باشم
سپاس از حضور و نظر ارزشمندتان
پیروز و پایدار باشید در پناه مهر
پاسخ
آبان 28, 1401
سعدیا گر به تو درد است به درمان برسی
هر که دردی نکشد لایق مرهم نشود
پاسخ
آذر 5, 1401
ظلم است که درمان خود از درد ندانی
قدر دل گرم و نفس سرد ندانی
از زردی چهره است منور دل خورشید
ای وای اگر قدر رخ زرد ندانی(صائب)
پاسخ
آذر 5, 1401
💐🙏👏👏👏🌺🌸
پاسخ
آبان 28, 1401
درود های فراون
بانو یارعلی زاده عزبز
قلمتان رقصان
◇◇◇
سکانس به سکانس
این ژانر وحشت
به طرز خشنی
واقعی ست…
♤♤♤
بگذار تا بنویسم
این واژه ها
بی جهت اخم نکرده اند
بغض فروخوده
بسیار است
🔷️🌹
پاسخ
آذر 5, 1401
«به باد…»
بر لب پنجره
حرفهایی
از جنس باران است
به باد بگویید
بیهوده
بر لولای دلش نپیچد
از چفت و بست
ناتوان است
پشت هر پنجرهای
هزاران چراغ
پشت هر دیواری
کوچه کوچه
باغ
نگیر از دستهایم
هیچ سراغ
رفته ام در افق
در راستای فردا
این حال مستمر
برای وسعت خیالم
گذشتهای بیش نیست
می روم به آینده بپیوندم
بالهای اندیشه ام را
#مینا_یارعلیزاده
از سروده های سال ۹۸
سلام و درود
پوزش که به دلیل کسالت نتوانستم پیش ازین ها پاسخگوی پیامهای پرمهرتان باشم
سپاس از حضور و نظر ارزشمندتان
پیروز و پایدار باشید در پناه مهر
پاسخ
آبان 29, 1401
بانو یار علی زاده .
زیبا بود .
موفق باشید .
پاسخ
آذر 5, 1401
«شرجی مرگ»
ساحل کجاست؟
سیل دریا را
با خود بُرد
ما اما
نخل های بی سریم
شاید انتظار ثمر
از ما
عبث باشد
ولی در امتداد باد
ایستاده ایم
به حراست خاک
ریشه هامان
در قلب تاریخ
قد افراشته
پاهای بودنمان
در اقلیم عشق
در جریان هستی
دست داشته
با ما حرف از مرگ نزنید
ما فاتحان مرگیم
مرگ
دست آموز ماست
#مینا_یارعلیزاده
از سروده های سال ۹۸
سلام و درود
پوزش که به دلیل کسالت نتوانستم پیش ازین ها پاسخگوی پیامهای پرمهرتان باشم
سپاس از حضور و نظر ارزشمندتان
پیروز و پایدار باشید در پناه مهر
پاسخ
بستن فرم