🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پروانه ی دل افتاد در تُنگِ بُلورِ غم
در فکر رهایی بود از چنگِ شرورِ غم
با کوشش و سرسختی , بر شیشه که میلغزید
هر کس که نگاهش کرد پنداشت که میرقصید
او در تبِ پرواز و جَستن زِ اسارت بود
رنگین پر و بال او در تُنگِ شقاوت بود
بیچاره در آن مینا از بس که پرید آخر
بشکست پر و بالش دلخسته رمید آخر
نزدیکِ سحر وقتی پیکار شگفت او را
یک کودک زیبا رو در دست گرفت او را
آهسته دوید و بُرد ؛ پروانه ی خود در دشت
با کودکِ امید او بر خانه ی خود برگشت !
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
شهریور 13, 1402
سلام
اگر در یک طرف تصویر ” پروانه ی دل ” و در طرف دیگر ” تُنگ بلور غم ” را در نظر بگیریم ، خواهیم دید که باقی کار نیز همین موازنه پابرجاست :
در این میان نقش ” کودک امید ” نیز به عنوان ضلع سوم این مثلث ، بسیار حیاتی ست . و در واقع پازل شعر را تکمیل کرده است . از طرفی وجود واژه های مینا / دشت / شیشه / و پر و بال نیز باعث رفع تیرگی های تصویر شده و ما را در رساندن به آنچه شاعر تصویر کرده است ، یاری می کند .
این صورت بیرونی و پدستال شعر بود . که دسترسی آن برای همگان ( دیرتر یا زودتر ) یکسان خواهد بود . اما بطن شعر ممکن است برای هر خواننده ای متفاوت باشد . مثلا بنده در نهایت چنین دریافتم که امید تنها وسیله ی رهایی از غم است . و چه بسا خوانندگان دیگر ، مانند مانا فکر نکنند . و این نه تنها ضعف یک اثر ادبی نیست ، بلکه از نقاط قوت آن است . البته شعر مشکل قافیه هم داشت و سحر عزیز باید بداند کلمات ‘ شکست ‘ و ‘ گرفت ‘ مقفی نیستند . ( در مورد وزن شعر نیز چون بنده به خوبی دیگر عزیزان نیستم ، ورود نمی کنم )
و در پایان عرض کنم که این بیت را دوست تر داشتم :
بیچاره در آن مینا از بس که پرید آخر
بشکست پر و بالش دلخسته رمید آخر
پاسخ
شهریور 13, 1402
درودتان ، مرسی از وقتی که گذاشتید ، بینهایت سپاسگزارم ، خوشحالم انقدر زیبا شعرم رو درک کردین و حقیقتا این روزها ذهنم بسیار شلوغ است و …. به این سبب بی دقتیهایم زیاد شده است ، مثل همینکه دو کلمه شکست و گرفت را مقفی گرفته ام به اشتباه ، قطعا اصلاحش خواهم کرد.😔
پاسخ
بستن فرم