🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پندِ نیک اندیش را ، بشنو ز ما
از کوروش یادی به ذوالقرنی نما
از دروغی ، خشکسالی دشمنان
دور ، کشور را بگرداند ، خدا
ولی اله بایبوردی
11 / 11 / 1398
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
اسفند 20, 1398
سلام و درود بر جناب بایبوردی عزیز
بسیار زیبا
در پناه خدا 🌿👏👏👏🌿
پاسخ
اسفند 20, 1398
سلام
استاد ارجمند جناب خراسانی اندیشه نگار
سپاس از همراهی
شادکام باشید
تقدیمی : 🌸
دلاور جهانی ، کورش نام را
که نام آوری بود تحسین سرا
جهان آفرین را به یاد آوری
که نیکان میان خلق ها داوری
به تاریخ باید گذر کرد ، هان
که تاریخ سازی حقیقت بیان
بیان فهم شد دیده باید گشاد
که مردانِ دنیا ، حقایق به یاد
که نامش به قرآن اشارت همان
که تاریخِ قرآن ، از او یاد ،هان
ز ذوالقرن ، یادی کنی ، ای نبی
به تبلیغ ، هادی میان خلق همی
جهان آفرین را سپاسی دلا
که هادی میان خلق ها رهنما
که ما بینِ خلقی هم او رهنما
گرایش به آیین ایمان ، دلا
جهان آفرین را بباید سپاس
که مردان راهی شدند حق شناس
به ایران و ایرانیان ، افتخار
که نیکان تمامی از او یادگار
قلم را ، نگارشگر آمد ، ولی
دلاور کوروش بود هان خود یلی
سوره کهف آیه 83 الی 99
83
خدایا ! به ما نیز ، ظرفی بده
که در صبر باشیم چون او سده
بپرسند از تو سؤالی رسول
حکایت ز ذی القرن حق را قبول
به آنان بگو زود گویم جواب
به وقتش حکایت شود در خطاب
84
به او داد خالق ، بسی قدرتی
زمین را به تمکین وِرا نصرتی
85
که هر رشته چیزی به او داده ایم
هم او را به حق ، یاوری کرده ایم
86
به مغرب زمینی ، سفر شد قروب
در آن جا که خورشید عالم غروب
که خورشید در چشمه ای تیره آب
غروبی بکردش ، چنان یک حباب
گروهی که کافر به دین بوده اند
به ذی القرن گفتیم ، پیمان کنند
چو ایمان بیارندشان ،لطف ها
که در غیر این می رسد قهرِ ما
87
که ذی القرن گفتا : دلا این چنین
که هر کس ،ستم ها کند در زمین
به کیفر عذابی ، رسانیم شان
پس از مرگ هم در عذابی همان
88
بدانید هر کس به آیینِ ما
در آید ، نکوکار گردد ، رها
ز کیفر عذابی هدایت شود
سعادت ببیند چه نعمت خورد
چه پاداش عُقبی و دنیا دهیم
به آرامش آسایشی ،جا دهیم
89
از آن جا گذشت تا به مشرق زمین
که سیّاح بودش زمین را ، همین
90
که خورشید را در طلوعی ، ببین
به مغرب زمین درغروبی همین
که قومی بدیدش در آن آفتاب
نبود سایبانی ، حرارت به تاب
91
ز احوال شان ، ما خبر ، داشتیم
تو هم تا ببینی که ما خواستیم
92
سفر را ، ادامه ، به سمتِ شمال
به جایی رسیدش که فهمش کلال
93
دو سدّی که منجر ، شمال و جنوب
که وحشی ببودندشان چون ذئوب
94
به ذی القرن گفتندشان این دو قوم
چنان ظالمانی ، به تاریخِ یوم
که خرجش دهیم ما که سدّی کشی
ز یأجوج و مأجوج ، ما را ، رهی
95
به آنان بگفتش : خدا ثروتی
عطا کرده بر من ،کمک قوّتی
به همراه من کارگر می شوید
بسازیم سدّی ، ز شرش رهید
96
بگفتا : شما آورید آهنی
زمین را به آبی کنید تا همی
به دیوار چینیم سنگ آهنی
ز عمقِ زمین تا به بالا همی
بیفروختند آتشی شد مُذاب
گدازه شود آهنی همچو آب
مذابی ز مس ، در میان درزها
که ما بینِ سنگ آهنی مس به لا
97
چنان سد قوی گشت دیگر دو قوم
به آزارِ هم ، صلح دادند ، یوم
توانای ، تخریب و بالای آن
چنان ناتوان در تعجب همان
98
بگفتش که این لطف پروردگار
که شامل بشد ، سد را بر قرار
قیامت به روزی خرابی شود
که فرمان خالق به آنی شود
که این وعده ای شد ز فرمانِ حق
زمین ، لرزه آید ، قیامت به شق
99
رسد وعده ای قوم یأجوجیان
به همراهِ آنان ،که مأجوچیان
ز موجی پریشان شوند فرشیان
دمیده شود صور جمع در میان
بیابان ببینی پُر از انسیان
قیامت بشد هر چه هستی عیان
ولی اله بایبوردی
🌸🌸🍃🌿💐🌿🍃🌸🌸
پاسخ
اسفند 20, 1398
تو
چه کردی
که
طفل زمین
نخندید
در
هنگامه ی زا
همه ی هستی
به پایش
نوشتند
تا
روز جزا
حامی شریبی
تقدیمی
شاعر اندیشمند جناب بایبوردی عزیز و نازنین دل 💐💐💐💐💐
پاسخ
اسفند 21, 1398
سلام
استاد ارجمند جناب شریبی عزیز
سپاس از همراهی تان
ممنون
🌸🌸🌸🌺🌸🌸🌸
پاسخ
بستن فرم