🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 چشام همش می بارن …

(ثبت: 242518) آبان 6, 1400 

چشام همش می بارن …

ابرا تو پشت پلکام
مهمون شدن همیشه
با این حالی که دارم
دردم درمون نمیشه

چشام تو این آسمون
چقد دووم میارن؟
شبای بی تو بودن
فقط دارن میبارن

چه رعد و برق چشمام
ابرا دارن می جنگن
همه با پلک خیسم
احوالمو می فهمن

نگام همش تو ابراس
هواش سیاهو تاره
چشای بی ستاره
لطفی واسم نداره

واژه ها زیر دسام
ردیف شدن گم نشن
طفلکیها خیس شدن
می ترسم آروم نشن

چقد باید بشینم
تو ساعتای تقدیر
چن تا بهار صب کنم
تو غروبای دلگیر

دلم واست شکسه
یه گوشه ای اسیره
خدا کنه که اینبار
یهو واست نمیره

لحظه ی تنهایی ام
دلم به گریه افتاد
بازین چشا چکیدن
را شون تو گونه افتاد

لحظه هامو سوزونده
آتیش بیقراری
چرا نصیب من شد؟
همش چش انتظاری

تنهاتر از همیشه
خسه روزگارم
چقد باید بپوسم
تو سرنوشت تارم

تو خلوتی بیقرار
تو رو صدا می کنم
اون لحظه های تلخم
خدا خدا می کنم

واژه ها هم این روزا
امونمو بریدن
هرجا پی ات که گشتم
دنبال من دوییدن

هنوز واسم عزیزی
بیا پناه من باش
بیا کنارم بمون
همش برای من باش

فکری به حال من کن
یه بی قرار و خسه
این شعر نوپایی ام
بدجور دلو شکسه
***
میر حمزه طاهری هریکنده ای نوپا

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نقدها
  1. سلام و احسنت
    گم و آروم
    گریه و گونه
    پناه و برای
    قافیه نیستن
    موفق باشید🌺

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا