🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 چشم جادو

(ثبت: 228117) تیر 6, 1399 

 

حرامم باد بی یادت دمی آسوده بنشینم
چو نامت را میان واژه های عشق میبینم

مرا هرچند در خاطر توئی با چشم زیبایت
ولی باور کن از شبنامه های هجر غمگینم

در این دنیای غم بر بیستون عشق میمانم
چو فرهادم پریشان کرده ای درخواب شیرینم

همای نیکبختی بر سرم بنشست، با من باش
شدم افسون چشمانت، دمی بنشین به بالینم

از آن صبحی که بر چشمت نماز عشق را خواندم
دعا کردم که باشی عشق و شعر و شور و آئینم

لسان الغیب شیراز از لب ترک ختا میگفت
ولی من مست جام چشم و لعل و موی مشکینم

اگر در دشت تنهایی اسیر شام تاریکم
تویی در آسمان همزبانی ماه و پروینم

نگاهت رمز جادوییست در آیین یکرنگی
تویی تعبیر جادویی ترین رویای رنگینم

سلامم را تو پاسخ گوی در بازار یکرنگی
که من در بین صدها فتنه بر پیمان دیرینم

ولی اکنون تو بر عهدی که میبندیم خواهی ماند؟
حرامم باد بی یادت دمی آسوده بنشینم

 

23فروردین81
تقدیم شده به همسر مهربانم مریم اسماعیلی

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

نظرها
  1. درود بر شما استاد.
    خداوند برای هم نگهتان دارد.

  2. علی سیاوشی

    تیر 8, 1399

    درود جناب گندم کار . آفرین بر هنر و طبع لطیفت که حس و حالی خوب را در بنده بیدار کرد . پیروز باشید هماره 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا