🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سروش 1
گفتی ای گل! بهار می آیی
آخرِ انتظار می آیی
به دل بی قرار می آیی
و به چشم خُمار می آیی
صد بهار آمد و نیامده ای.
سروش 2
در سبک تَرَنُّم بلبل
درسی هست
و در سروش خاموش گل
رسا_شیوا_شیدا_نَفَسی روشنایی_مست
و در کُل، چه می گذریم بی تَاَمُّل!
دیدن، تپیدن است.
سروش 3
سرخوش از ساغرِ لبالبِ تو
می سرایم سروش، با لب تو
سرخوش از این سروش لبریزم.
سروش 4
آمدم باز در چمنزاری
تا کنم تازه، جان به دیداری
گل زیبای ناز!
که چنینم می نگری!
از دلم نازنین! چه می دانی؟
گفتنی نیست.
سروش 5
آری، من هم می دانم
که غم هست
و با تمام وجودم
آن را چشیده ام
اما نیزاری، شالیزاری، چمنزاری، گلزاری
و آبی و محرابی هم هست
و یا اصلاً حتّی
تک درختی در بیابان
و شب های روشن آسمان
تشنه، رها نکن (/مکن) چندان
عزیز جان! جانت را.
مکتب ادبی نور گرایی
شعر پیشرو
شعر سروش
محمدعلی رضاپور (مهدی)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
شهریور 2, 1401
جناب رضاپور ارجمند
درود بر شما
🌺🌺🌺🌿
پاسخ
شهریور 2, 1401
سرکار خانم خیاط پیشه ی بزرگوار، درودها و سپاس ها یتان 🌿🌺🌺🌺🌿
پاسخ
شهریور 2, 1401
درود برشما شاعرزیبا قلم
عااالی دستمریزاد
پاسخ
شهریور 3, 1401
درود و سپاس تان بزرگوار
پاسخ
بستن فرم