چه اندیشه کنی خلقی دهی پند

ابر قدرت چه خواهد از مسلمان
ز علمش چون بترسد می کشد جان

تمامی علم را بر خود بخواهد
مجوز علم را صادر چه ارزد

بشر را حق حقوقی برملا هان
به هر جایی که باشندشان یک انسان

به هر دینی که باشندشان بدانید
صراطی یک به جانب آن خدایید

صراطی یک چه فرعی راه هایی
سیاسی رهبران درگیر جاهی

چه می خواهند اینان ای خداوند
از این دنیا سرا فانی که در بند

میان هر یک تمدن سازگاری
نباشد هان چه علت نیست یاری

حکومت ها به خاطر یک سیاست
به انواع حیله ها دور از کیاست

مسلح بمب شیمی شیمیایی
انرژی هسته ای با قتل عامی

چه می خواهد ابر قدرت خدایا
که چون شیطان تمرّد رانده تنها

کِشد طرحی کُشد مخلوق عالم
به انواع حیله هایی خود بنالم

خدایا قدرتی ده در برابر
ابر قدرت نه خم اندام بی سر

چنان قدرت دهی پروردگارا
به نابودی ابر قدرت هویدا

جهان در دست دژخیمان خردمند
چه اندیشه کنی خلقی دهی پند

چنان پندی دهی وحدت عیانی
برابر جانیان دژخیم باقی

چنان وحدت جهانی آشکارا
که استکبار له در زیر پاها

در استقلال آزادی هویدا
جهان آزاد استقلال مانا

تمدّن یک شود روزی نمایان
درفشی یک حکومت یک یکی دان

ابر قدرت برابر آن حکومت
چنان له زیر پا دوری ز ملت

به آینده نگاهی کرد باید
غروبی را طلوعی او بیاید

چنان شب روز را زاید خردمند
که خورشیدی درخشان جلوه ای چند

جهان خرّم شود آن دم زمانی
که دژخیمان شود مدفون خاکی

چه باید گفت خواهد آید آن روز
که او چون مهر تابان گیتی افروز

خبر اخبار شد از این و آن غیر
صدا سیما نشان برنامه را سیر

به هر یک گوشه ای افتاده اجساد
بسی زخمی چه خونین جسم فریاد

کدامین دادرس دادی کند هان
کدامین عادلی رؤیت میان مان

ولی اله بایبوردی