🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
به دستانی زنم بوسی ، نبی بوسید دستی را
همان ید کارگر را هان میان خلقی خبر گویا
گلی را آبیاری می کنی با چشم بارانی
که زیرانداز باشد جان من پهنی به زیر پا
کنی یادی ، خطوری خاطراتی را که پنهانی
میان خلقی غروری عزّتی داری نهانی لا
چه باید گفت از ایام دی حالا پریشانی
به دی ایام فکری می کنم فارغ از این غوغا
قناعت پیشه ای بودش چو یک گنجینه ای پنهان
زمان را در نظر بینی چه اسرافی نما جانا
به سالی قحط افکاری کنم گاهی نگاهی هان
عدم برنامه ریزی ها ، نمایان قحطسالی ها
ولایت دار ما ، گوید : خدا را تحت فرمانیم
کنی حرمت بشر خاکی ، ولی را حرمتی هر جا
ولی اله بایبوردی
03 / 08 / 1398
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
آذر 6, 1398
سلام
حالتون ازپریشانی دورباشه استاد
می بینم کسایی که دم ازس زدن به شعرا می زدن
سکوت اختیار کردند
واینگونه شوق سرودن آتشش سرد میشه ونتیجه بی حاصل ی
درود برشما که سر می زنید وتشویق
احسنت 👏
پاسخ
آذر 6, 1398
سلام
سرکار خانم ایزد سرشت
سپاس از دیدگاه ارزشمندتان…
در پناه حق
🌸🌸🌺🌷🌺🌸🌸
پاسخ
آذر 6, 1398
درود ها استاد
بسیار زیبا سروده اید
پاینده باشید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
آذر 7, 1398
سلام
استاد دهنوی عزیز
ممنون از همراهی تان
در پناه حق
🌈🌈🌸🌺🌸🌈🌈
پاسخ
بستن فرم