🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
چکّههای آب،
برگهای روشنِ بلوط
شمعهای صاف ِ روی میز؛
– برخلافِ منطقِ درونیام که مبهم است –
دودهای جنگل ِ بزرگ ِ غان
– برخلاف ِ کوک ِ ساز ِ چشمهای مهربان ِ تو –
التقای راه و جاده و نسیم و برف و احتمال
از جنوب تا شمال ِ نقشهی سکوت
در تعمق ِ دقیق ِ رود؛
انتظارِ اجتناب ناپذیر ِ من
برای شعرِ روشنِ حضورِ توست
زیر چرخ های این قطار …
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (9):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (12):
شهریور 20, 1397
در تعمق ِ دقیق ِ رود ؛
انتظارِ اجتناب ناپذیر ِ من
برای شعرِ روشنِ حضورِ توست
زیر چرخ های این قطار …
سلام بر خانم نوري گرامي
در كلاس درس شما بايد نشست و آموخت
لذت بردم
از زنده ياد حيدر يغما شاعر خشتمال نيشابوري تقديم نگاه مهربان شما
قطار ميرود و من نشسته ام به قطار
ز روي سينه من مي رود قطار انگار
به شهر عشق بيا تا كسي نپرسدمان
تو از كدام دياري، من از كدام ديار
در پناه خدا
پاسخ
شهریور 20, 1397
سلام و درود بانو نوری گرامی
زنده باشید با عزت و سربلندی
پاسخ
شهریور 21, 1397
درودها بانوی نوری گرانقدر
برای شما از خصوصیات فنی شعر نوشتن زیره به کرمان بردن است
کوتاه خوبی و لذت بردم چون همیشه از چیدمان با وسواس کلمات
درنهایت باید بگویم که کلمات و ترکیبات خاص خودتان در این شعر هم چشم نواز است و شعر با انسجام خوبی شروع و به پایان رسیده است.
پاینده و سرفراز باشید به مهر
پاسخ
شهریور 22, 1397
درود بر شما و
کلام شما …
پاسخ
بستن فرم