🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 چگونه رنگ زرد را از آفتاب جداکنیم

(ثبت: 252002) مهر 19, 1401 

 

چگونه دست های کوتاه ِمان را
به سوی این خیابان بلند دراز کنیم
پاهای این چهار پا را
با این چهار راه تقسیم کنیم
چگونه رنگ زرد را از آفتاب جدا کنیم
وقتی چهره ی این شهر زرد است؟ !
چرا هیچ فصلی بهارش نمی خندد
هیچ ساعتی
به مچ های میدان انقلاب نمی خورد ؟
نمی دانم چرا دوست دارم
مثل همین شهر
مثل شما بمیرم
مثل درختی که موهایش
شبیه ماه های پاییز می ریزد
مثل کلمه ای نانوشته که دوست دارد
نوشته شود
همیشه زبانی برای گفتن نیست
چشمی برای دیدن نیست
پایی برای رفتن نیست
اما قلبی برای ایستادن هست
گوشی برای شنیدن هست!
تا کلاغ هایمان را
با صدای سیاه ِشان به شما بفروشیم
پدرانمان را
با لهجه ی مادریمان صدا نزنیم
مادران را با گویش همین شهر
که فارسی را پاس می دارد!
این برف
زخم های کهنه اش را
به هیچ چاقویی نمی فروشد
نقش هیچ زمستانی را بازی نمی کند
و این مرگ
دوست دارد در اتاق من بخوابد
در اتاق شما
و هرگز
در اتاق خودش نخوابیده است!

 

عابدین پاپی(آرام)

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

نظرها
  1. فریبا نوری

    مهر 19, 1401

    چرا هیچ ساعتی
    به مچ میدان انقلاب نمی خورد؟

    درودها جناب پاپی گرانقدر 🌷🌷🌷🌷

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا