کاشف

شبان آهسته میگریم
از آنچه دزدیده میبینم
گویی که در بیداری خواب میدیدم
کلام خود و شخصی را میشنیدم
حق را با گوش جان میخریدم
به سرعت میجهیدم
از پشت بام ها میپریدم
چیزی در دستم پنهان به سرعت میدویدم
به سمت دریا و ساحل گم در افق مینگریدم
بعد بیداری انگار چیزی ندیدم
من از بیداری دنیا بریدم
از بس که بیداری ندیدم
من در علم خواب بیماری ندیدم
چيست عالم دنیا
بدون علم آ و معنا و رویا
علم خواب سودا و خوب آ
آسوده گردد با سواد با سود آ
رسوا نگردد سور آ
آیه به آیه بخوان تو سوره را
ارنی موسی و جواب لن ترانی و ترانی و تجلی جبل آ و الا یرا
که دیدن نیست تمام ماجرا
دیدن چشم بندی است و دنیا سیمیا
بازی اعداد است و شیمی و کیمیا
زمینش معلق در اتر و ریمیا
ماهش در نقش و رو به نشق و قهقرا
مردمش ناسین اسیر فراموشی و ریا
حاکمش سلطان سرطان و وبا
سرمایه دارانش اهل رشا و ارتشا و ربا
آدم کشانش با قلب آهنی و بی صدا
آدمان خوبش تکه پاره و از هم جدا
معتقد که از همه بزرگتر است خدا
به کسی غیر او تمسک نمیجوین مثل گدا
نشونه ها رو میخونن از دنیا دین آ و از دانا آ ندا
ذکر میگن از ثن آ و ثنا
یا رب خدایا
ای بار الها
ای آ اله که لا اله الا الله سزاورست تورا
ای نور جبل آ تویی جلل آ
ای خلاق خلق آ تویی کمل آ
ای جمال جمل آ تویی سیم آ
ای جبار جبر آ تویی کیم آ
ای غفار غفر آ تویی حکم آ
ای رستاخیز ناگهان و ای رحمت بی انتها
دانش را بر ما بیافزا
و نقشه راه را بیانداز در دل ما
و هدایت کن دوستان مریض را
و حفاظت کن یاران عزیز را
و قضاوت کن بر کرما
که کرما کرم آ و کرم آ لطف قضا
بر روح عاشقِ عشقِ آ ذکر آ باشد شفا
ذاکرند و ذاکرند از ترس روز جزا
ترسی ندارند جز از آ
مرگ نیست بر آنان حجتی از عزا
رقصانند و شاد که پایان زندگی را مرگ است سزا