🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
دلخوشی شاعر همین باشد دهد جانا ندا
عدل و ایمان را کند یاد آوری لا بینوا
اجتماعی فقر بینی در جهانی آشکار
از حرارت فقر محو ایمان که دوری از حیا
شعله آتش فقر بینم ریشه ایمان را زند
می زند بر ریشه ایمان تیشه ای گردد فنا
کی رها از دست جانی مردمانی روزگار
گر بسی غارتگران با جیفه دنیایی نما
کاش آید یک نفر بیدار دل ایثارگر
خلق گیتی را نجات از دست این خونریزها
درد بی درمان به مرهم التیامی جان من
مرهمی کو التیامی درد تسکین با دوا
آشکاری پند را پنهان نسازی ای ولی
بین خلقی خوب دانی شاهدی حاضر خدا
ولی اله بایبوردی
12 / 08 / 1398
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
بستن فرم