🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 کشتی ثارالله

(ثبت: 259735) اردیبهشت 25, 1402 

” کشتی ی ثارالله ”

کی شعرِ تَر انگیزد ، روزِ دهمین باشد
ارباب سَرش بر نی ، جسمش به زمین باشد

کَس دیده که در عالم ، شش ماهه چنین باشد
بر حنجرِ سوزانش ، تیری به کمین باشد

یا دیده فلک هرگز ، یک دخترِ بی بابا
بُردی همه خلخالم زینب چه کند تنها

بر پا همه زَخمست و آتش شده آزارم
دیدی که حسینم گفت ، کَس مانده شود یارم

عبّاس همه طفلان لب تشنه برادر جان
کِی آمده از شطّی یک قُرصِ قَمر عطشان

زهرا که به گودال است ، آرام بزن نیزه
صد پاره حسینم شد صد پاره یِ تن، نیزه

بُردید غنیمت ها، خاتم همه جا رَسم ست
انگشتر و انگشتش، آخر به کجا رَسم ست

مهمان به بزمِ آن خنجر وَ عَدو یَم من
صد بوسه نبی یَم زد آن پاره گلو یَم من

هَر باره نمازم با ، یادِ خَمِ خنجر ها
واللهِ برادر خم از هلهله یِ اعدا

با دُخترکت گفتم ، بابا از سفر آمد
عمّه سرِ او در تشت بی جان پدر آمد

کشتی یِ نجاتی ای آزاده یِ ثارالله
ای خونِ خدا ما هم نوکر شده بر درگاه

 

میثم علی یزدی رفسنجان
اردیبهشت ۱۴۰۲

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا