🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
کلبه ای ساده ولی روشن و گرم
در فقیرستان روئیده بلند
تو بیا پنجره ها را بنویس ،
پاک کن درب به هم آمده را
جان زنجیر بگیر ، از گلوی پیر این کلبه ببر
تنگی این قفل و قوی بازویش
چند فنجان غزل گرم بنوش و سپسی
میز احساس بگیریم غباری و بر او دسته دلی بگذاریم
هان برافروز تو فانوس امید ،
کلبه را دعوت خوشحالی کن..
لحظه را تو در آغوش خدا فردا کن.
ساحلی پهن کن از خاطره ها
ااز قنات عشق پر کن قدح خوشبختی
عسلی تازه ز کندوی جوان برداریم .
تا که زنبور زبان نیش نیاموخته است
بر سبو شهد سرودی بنویس
رقص کن باده و سرمست دقایق باشیم..
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
اردیبهشت 4, 1400
بر سبو شهد سرودی بنویس
سلام
و شما سروده اید
از قنات عشق پر کن قدح خوشبختی
عسلی تازه ز کندوی جوان برداریم
درودتان
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏🌿
پاسخ
اردیبهشت 4, 1400
درود برشما حضرت استادم
وسپاس بیکران از لطف ومحبت حضرتعالی
تحسین شما امضای بسیار ارزشمندیست برایم
سپاس بامهر🙏🌹
پاسخ
بستن فرم