🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
غزلم دید تو را قافیه اش دَر هم شد
واژه ها ماهِ پسِ ابر شدُ مبهم شد
گفتمَت شعر مرا جار بزن بر دو لبت
لب زنم تا که شود قند چه قند از رُطبَت
نای تو چون بزدم خواب که بیدار شده
یخِ افکار چو دریایِ گُهر بار شده
لحظه ها تیر نشان چِلّه یِ آرش گردید
رخشِ دل نعل به همراهِ سیاوش گردید
خنده اش غنچه شد از باغ نگاهش آن گاه
هی بچیدم گل یاسی یُ انارُ رخِ ماه
کهکشان هست دعا گو که نبافد مویش
شب یلدا چه کند رنگ ندارد رویش
مثنوی چشم تو را دید که بیمار شده
شعرها باز به لب قالبِ دلدار شده
میثم علی یزدی رفسنجان❄️🍉📖
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (7):
اسفند 24, 1401
سلام و درود
ابیات گرم و عاشقانه در این اثر جلوه گری می کند
در پناه خدا 🌱👌👌👌👌👌👌🌱
پاسخ
اسفند 24, 1401
درود استاد طارق خراسانی
به گرمی خواندید و نگاشتید
سپاسگزارم
پاسخ
اسفند 24, 1401
سلام و درود تان، خدا قوت
پاسخ
اسفند 25, 1401
درود جناب رضا پور
سپاسگزارم
پاسخ
بستن فرم