🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 کوچک ترین سرباز

(ثبت: 105) مهر 28, 1394 

کوچکترین سرباز

ظهر بود و بی امان،امواج تف؛
می وزید و خاک، آتش می گرفت
تشنه ی وامانده در این گیرودار؛
با لب صد چاک ،آتش می گرفت
***
خاکِ داغ و های های تشنه ها
خیمه ها را درد باران کرده بود
خیمه ای را از عطش در التهاب؛
خیمه ای را شعله در جان کرده بود
***
تشنگی در اوج بیداد و فرات؛
شرمسار از کام خشک کودکان
شعر تلخ و صبر سوز«العطش»
بود جاری بر لب پیر و جوان
***
عشق مردی،اندکی آن سوی تر
در هجوم فتنه و بیداد بود
در همان حال آرزوی قلبی اش
دشمنان خویش را ارشاد بود
***
گفت:آیا هست در جمع شما؛
تا مرا در امر دین یاری کند؟
بگسلد پیوند خود را از یزید
از مرام من طرفداری کند؟
***
خار ها با تیغ های جهل خود؛
طعنه اما بر شقایق می زدند
دست های جهل با فرمان بغض؛
سنگ بر قرآن ناطق می زدند
***
عطر«هل من ناصرِ»سلطان گل ؛
با مشام خارها بیگانه بود
آن که شد سر مست از این عطر مدام؛
بلبلی از عشق گل دیوانه بود
***
بلبل شش ماهه ای لب باز کرد
تا بگوید راز خود با باغبان
با زبان بی زبانی حرف زد
از تب پرواز خود با باغبان
***
با لب خشکیده از سوز عطش
گفت :ای بابا!هوا دارت منم
یاورانت در تف و خون خفته اند
دیگر اکنون آخرین یارت منم
***
با همین قنداقه و لب های خشک
می شوم کوچک ترین سرباز تو
بلبل خود را فدای عشق کن
تا شود هم بال با پرواز تو
***
تا شود اثبات مظلومیّتت
باید این خون نامه را امضا کنم
با نثار خون خود در این زمین
دشمن دین تو را رسوا کنم
***
رفت و تیر حرمله بیداد کرد
آسمان گلرنگ شد از خون او
تا قیامت اشک باران می کند؛
شیعیان را قصه ی تیروگلو c

نقدها 13 
  1. نگار حسن زاده

    مهر 28, 1394

    دست های جهل با فرمان بغض؛
    سنگ بر قرآن ناطق می زدند
    .
    .
    .
    تا قیامت اشک باران می کند؛
    شیعیان را قصه ی تیروگلو

    سلام و عرض ادب و احترام استاد بزرگوارم

    عاااالی بود و دلنشین و جذاب

    آموختم

    درود بر شما و قلم هنرمندتون
    :گل::گل:

  2. مهر 28, 1394

    درود حضرت دوست استاد اقتداری عزیز
    مأجور باشید // فاخر و بیادماندنی است // دست مریزاد

  3. مهر 29, 1394

    سلام و درود استاد اقتداری عزیز ، زیباست اجرت به کوچکترین سر باز عشق مانا و شکوفا باشی به حرمت خون شهدای کر بلا

  4. درود بر شما استاد

  5. سلام و عرض ادب جناب استاد اقتداری بزرگوار
    بسیار زیبا و ماندگار سروده اید در پناه حق پاینده باشید

  6. طارق خراسانی

    مهر 30, 1394

    تا شود اثبات مظلومیّتت
    باید این خون نامه را امضا کنم
    با نثار خون خود در این زمین
    دشمن دین تو را رسوا کنم
    ***
    رفت و تیر حرمله بیداد کرد
    آسمان گلرنگ شد از خون او
    تا قیامت اشک باران می کند؛
    شیعیان را قصه ی تیرو گلو

    سلام بر حضرت استاد اقتداری
    بزرگمرد وادی شعر و ادب

    استاد تهران نبودم و دسترسی به اینترنت برایم بسیار مشکل بود
    مانند همیشه دُر فشانی کرده اید
    اجر شما با منظور اثر

    در پناه خداوند سلامت باشید………………………………………………………:گل:

نظرها 10 
  1. مينا امينی

    مهر 29, 1394

    درود استاد

  2. محشر بود احسنت یک تراژدی با تصاویری محسوس سکانسی بسیار جالب با صحنه هایی ماندگار البته با تمام تلخیش خیلی زیبا خصوصا مونولوگ حضرت علی اصغرتکان دهنده بود .درود بر قلم ولایی وشعر آیینی تان .این قلم بوسیدن داره واقعا.چه زیبا وبجا درک کرده اید واقعه را.درودها

  3. عطر«هل من ناصرِ»سلطان گل ؛
    با مشام خارها بیگانه بود
    آن که شد سر مست از این عطر مدام؛
    بلبلی از عشق گل دیوانه بود

    در اوج است . بحق استادانه است !

  4. سمانه تیموریان

    آبان 1, 1394

    سلام و عرض ادب
    درود استاد عزیزم
    در پناه حق

  5. علی اکبر سلطانی

    آبان 2, 1394

    سلام و عرض ارادت استاد …

    خار ها با تیغ های جهل خود؛
    طعنه اما بر شقایق می زدند
    دست های جهل با فرمان بغض؛
    سنگ بر قرآن ناطق می زدند

    درووودهاااا نثارتان ..
    سلامت باشین و سربلند ..

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا