🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
1
با هم اویی هر کجایی آشنا
پا به پا با سایه ای همراه ما
گر به تنهایی ز دنیایی عبور
تا به اینجا کوچه ها گشتم دلا
2
منتظر بودم که آمد جمعه ای
او نیامد گر به شادی لحظه ای
با امیدی ، فکر اویی جان من
نامه اعمالی بشد ره توشه ای
3
بحر را بینی به امواجی نما
عشق را شاهد شوی در نزد ما
بین معشوق عاشقی طوفان عشق
با طلوعی گه غروبی برملا
4
خزانی باغ بینی گر بهاری
گذر از زمهریری چون قناری
به آوازی حزین دارد حکایت
روی جایی تو را لیل و نهاری
5
با نهانی اجتماعی دردها
اجتماعی دردهایی آشنا
هر کسی دارد غمی گر شادمان
سرخ سیلی با حیا از رخ نما
6
بخت من چون جوجه تیغی شد دلا
جوجه تیغی را ببینی بین ما
خار دارد همچو گل ها زندگی
خفته بختی را چه کاری ای خدا
7
لا یموتی قُوت دارم گر فنا
خالی از عیبی خدایی را ثنا
گر چه خالی جیب ایامی گذر
حق ناسی را رعایت هر کجا
ولی اله بایبوردی
25 / 11 / 1398
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):
اردیبهشت 3, 1399
گر چه خالی جیب ایامی گذر
حق ناسی را رعایت هر کجا…
🌸🌸🙏
پاسخ
اردیبهشت 4, 1399
سلام
سرکار خانم امینی
سپاس از همراهی تان
ممنون از مهر حضور
شادکام باشید
تقدیمی : 🌈
همدم اویی می شوی در انجمن
دمبدم با او ، همی گویی سخن
ای رها از خاک ، افلاکی نشین
جاودان نامت میان اویی و من
ولی اله بایبوردی
04 / 02 / 1399
🌸🌸🍃🌿💐🌿🍃🌸🌸
پاسخ
بستن فرم