🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 17 سروش کوتاه

(ثبت: 224304) فروردین 4, 1399 

 

سروش هایی کوتاه

1- گفتن از عشق، کار سختی نیست/
خوب گفتن، شکار سختی نیست/
فصلِ اصلیِّ عاشقی، عمل است.//

2- برگ زرد خزان، خودش را، ریخت/
با هوا و زمین و آب آمیخت/
برگِ بی بار چون تمشک نبود.//

3-“علّیَت” داشت نخ نما می گشت/
فیلسوفی پی خدا می گشت/
عارفی از عُروج بر می گشت/
حرف نابش به دل گرامی گشت:/
“نور”، مجهول نیست؛ اثبات است.//

4- پسر و مادر، آخرین دیدار/
اشک ها: شعله های آتشبار/
رفت و ماند. استخوان که شد، برگشت.//

5- تاک تا شد، به جرمِ پاکی مُرد/
ایستاد. اوفتاد. خاکی مُرد/
مردِ خاکی به دردناکی مُرد/
زنده ی جاودان، غریبِ زمان.//

6-در زباله، پیِ غذا می گشت/
تازه از اختلاس بر می گشت/
اختلافات… . //

7-روز، شب شد. دوباره شب آمد/
خام ماندیم و صد لقب آمد /
آخرش جان ما به لب آمد/
خام تا خاک ….//

8-پَست را اوجِ سرفرازی بُرد/
به حقیقی ترین مَجازی بُرد/
توی بازی بُرد/
تبلیغات.//

9-رفتم از کوهپایه تا قله/
وقتِ برگشت گشت/
(وای! تا پایین/)
دره – دره … .//

10-دستت آماده کن!/
“دل گِرو در کِرِشمه های تمشک!”//

11-دل گدازنده، دلنواز آمد/
باز با ناز و سرفراز آمد/
کاشکی داشتم دلی، دلکی .//

12-آفتاب غروب و کشتی و آب/
موج بی تاب و التهاب و شتاب/
آی دریا! بیا مرا دریاب /
مثل ماهی به ساحل افتادم(افتادَه م) .//

13-مِه چه زیبا نِشَست بر تنِ دشت/
ناز و نرم از کنار دشت گذشت/
خاطرات تو در دلم آمد/
نازتازان و بی گذشت گذشت/
باز، گلگشت، نوعروس، خیال
(خوانش دیگر: باز، گلگشتِ نوعروسِ خیال .)//

14- ماه در کوهسار، زیباتر/
بادِ نرمِ بهار، زیباتر/
یار، چشم انتظار، زیباتر/
دل من، بی قرار، زیباتر/
در شبِ عشق.//

15-هر سری سرسپرده ی چیزی ست/
بسته بر حلقه ی دلاویزی ست/
مرغکِ شاخسارِ گلریزی ست/
من تو را دارم.//

16-هرچه که هست و جزئی از هستی ست/
همزمان، شعرِ عقل و سرمستی ست/
همه ی هستی اهل همدستی ست/
رازها واحدند و گوناگون.//

17-کِرم، پروانه می شود روزی/
غوره، فتّانه می شود روزی/
این زمین، خانه می شود روزی/
خوار نشمار.//

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. محمدعلی رضاپور

    فروردین 4, 1399

    سلام و احترام،
    سروش، سه گلشن و شعر سبز(چندآهنگ)، قالب هایی تازه و توانمند در شعر فارسی اند؛ البته هیچیک محدود به تفنّنِ چینش دگرگونه ی قوافی و… نیستند؛ بلکه دستگاه هایی برای سرایش به شیوه ای تازه و جذاب هستند.
    لطفا مطلب زیر را مطالعه بفرمایید:

    http://sherepaak.com/224261/—–

  2. علی معصومی

    فروردین 4, 1399

    درود و ارادت
    جناب رضاپور نازنین
    ◇•◇•◇
    روزها پشت هم قطار شدند○
    با بد و خوب ما دچار شدند○
    وارد فصل نو بهار شدند○
    گردش چرخ روزگار اینست●
    ☆☆☆
    🌿🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌿

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 5, 1399

      سلام و درود و ارادت و سپاس
      بسیار زیبا
      لطفا این سروش زیبا را هم از حاشیه به اصل ببرید(بعنوان شعر مستلی نشر بفرمایید)❤️🙏
      🌿🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌿🌈

  3. رضا زمانیان قوژدی

    فروردین 5, 1399

    درودها استاد عزیزم.
    مثل همیشه لذیذ و آموزنده.
    دلمریزاد

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 5, 1399

      درودها و سپاس ها دوست عزیزم استاد زمانیان گل🌹

  4. محمدعلی رضاپور

    فروردین 8, 1399

    درودتان گرامی!
    با همیاری سرایندگان خوب سرزمین مان، قالب ها(وسبک های) نوین و توانمند سروش، سه گلشن و شعر سبز(چندآهنگ) در حال شکوفا شدن اند.
    امید که این گلستان، بی بهره از گل های شما نمانَد که هر گلی بوی خودش را دارد.
    تقدیمی
    قطعاتی در قالب سروش(از جناب علی معصومی)
    □□□
    یک سبد بی بهانه یادم کن
    با دلی عاشقانه یادم کن
    بعد هر آب و شانه یادم کن
    با دعای شبانه یادم کن
    منِ آواره بی تو حیرانم
    □□□
    نذر کردم که شادمان باشی
    از غم و رنج در امان باشی
    مثل خورشید آسمان باشی
    یار و غمخوار مردمان باشی
    دیگر از خاطرم نخواهی رفت
    □□□
    آه از آن چشم فتنه آلود ات
    وای از آن غنچه نمک سود ات
    داد از لحظه های بدرود ات
    چو کویرم بجرعه ی رود ات
    کی ببینم وفای خوبان را
    □□□
    من به جز تو دگر نمی خواهم
    جز غمت همسفر نمی خواهم
    دلبر و تاجور نمی خواهم
    بی تو هوشی بسر نمی خواهم
    کاش میشد که روی بنمائی.
    نمونه ای از شعر سبز/چندآهنگ (از جناب حامی شریبی، سروده شده در 20 سال پیش)
    روزگارم
    تب دار است
    هذیانش
    کابوس خوابهای
    – بی صداست
    نخ
    آرزوهایم را
    نکشید
    تن لختش
    پیداست
    درگوش
    – خدا
    فریاد نزن
    حرفهای شیرین
    آوای دهل
    سهم فرداست
    راستی
    حسنک
    شعر من کجاست
    دیر وقت است
    خورشید
    طعم غروبش
    پیداست.
    در قالب سه گلشن(آغازگر+ بدنه+ پایانبخش با حداکثر تنوع در هربخش) از محمدعلی رضاپور(مهدی)
    در امتحانِ عشقِ تو، ماندیم نا تمام

    اما هنوز هم غزلی هست مست فام

    اما هنوز هم، نَفَسم آسمانیَ است

    چشمم بدون شُبهه، پر از مهربانیَ است

    شب ها به ماهتابِ تو، دستم نمی رسد

    اما نگو: جداییِ مان جاودانی است

    من: مشتریِّ چشمکِ نازِ ستاره ات

    شب های دل همیشه مقیم جوانی است

    در کهکشانِ رازِ تو پیداست گم شدَه م

    این چشم اشاره هات برایم نشانی است

    آشوبِ خوبِ حضرت محبوب را بگو:

    فهمیده ام که بینِ دو چشمش تبانی است

    خورشید بر تغزّلِ خود، رشک می بَرَد

    در انفجارِ دم به دمِ بی کرانی است

    این گونه، شادی و غمِ مستانِ روزگار

    مصداقِ بارزِ شُبَهاتِ زبانی است

    مثل مدار وقف طواف تو هستم و

    فرقِ فراق و وصل فقط واژگانی است

    خوب است حالِ آتشیِ دل به لطفِ دوست .

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا