🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
فتنه ی هشتاد و هشتی با دو چشم آذری
رو سری وا می کنی با رنگ سبز دلبری
خوانش: 615
سپاس: 7
تعداد نظر: 12
هرچند، به بالی شده ؛ پرواز اسارت
محکوم قفس هاست ؛خوش آواز اسارت
خوانش: 422
سپاس: 5
تعداد نظر: 5
من به نفسهای تو هم راضی ام
با توام ای ؛ دلبرِ شیرازی ام
خوانش: 550
سپاس: 8
تعداد نظر: 10
شاخه ای در کوره راهم ، باغبانم می شوی؟
دست دزدانی فرارم ، پاسبانم می شوی؟
گرچه دلگرمی نبودم ؛ در کنارت سالها !
توبه کردم ! نازنین ، آرام جانم می شوی؟
چون کویری تب زده ؛ چشمی به ابری منتظر
رقص بارانی زلال از آسمانم می شوی ؟
کاش می گفتی :درون سفره با افطار دل
تا ابد همسفره ای چون آب و نانم می شوی؟
یا شبیه قایقی ، بر روی امواجی رها
عرشه ای ؛ بی بادبانم ، بادبانم می شوی ؟
من که گفتم : بوی غربت می دهد تنهایی ام
آشنایم ، آشنای ؛ آشیانم می شوی ؟
روزگاری که شدی ، صیّاد آهوی دلم
"ضامن آهو " ی قلب فرشچیانم می شوی؟
"دوستت دارم " نوشتی روی گلبرگم ولی
باز هم رفتی ؛ نگفتی: بی خزانم می شوی؟!!
تقدیم به تو
و دیگر هیچ …
"""""""""
این غزل پای غزل بسیار زیبای خواهر بزرگوارم " لادن آهور (بانو) "با نام " میهمانی غزل" نگاشته شده ….
خواستم باز داغ داغ دوستان بخوانند …
کاش نقد کنید !!!! تا پای شعر شاگرد کوچکتان بهانه ای باشد برای بهتر یاد گرفتن و ایضا مرور دوباره کسانیکه اهل فن هستند…
یاعلی مدد…
"همین"!
خوانش: 832
سپاس: 6
تعداد نظر: 14
تا تو احساس منی ، خاطره ای درسفرم
باغی از شعری و من قافیه ای بی ثمرم
مثل شیرابه ی لبخند همیشه، شِکَری
عطشی!، حسرت یک بوسه ی اشک سحرم
من به دنبال نگاهت همه جا تشنه و مست
تو ولی سایه شدی در همه جا پشت سرم
مجلس ملی قلبم که به توپی بستند
آهِ مشروطه چی و قهوه ی فال قجَرم
یا درامی شده ام ؛در پس سریال شبی
از سکانسی به سکانسی همه جا در به درم
گفتم این بار به سیب لب تو گاز زنم
وقت دیدار و در اغوش و نوای "قَمر"م
مانده ام گریه کنم ، خنده کنم در بغلی
مثل پیدا شده در صحن حرم، درد سرم
کاش می شد که بیایی و لب صاعقه ای
روی کبریت نگاهم بزنی بی خطرم
تقدیم به تو
و دیگر هیچ…!
این غزل بعد از خواند غزل زیبای استاد بزرگوارم آقای "علی نیاکوئی لنگرودی "تو پر از قافیه و من فعلاتن فعلم "متولد شد
داغ داغ خواستم این احساس را با شما شریک باشم ….
چوب نقدتان را بر تن دلنوشته ام سرخ کنین شاید! ادم شد قلمم و مزه ی شاعری گرفت و از اَدا در اوردن در اومد!!
فعلن
"همین"!
خوانش: 713
سپاس: 6
تعداد نظر: 4
تعداد نقد: 2
تا سلامی بکنم ، باز علیکم شده ای
دوّمین سال گذشت و غزلی گم شده ای
مثل آهو که زصیدش شده آغوش رضا(ع)
نکند زائر و همخانه ی هشتم شده ای؟
یا که قاصد شدی و مثل کبوتر به ندا
دور گنبد زدی و خادم مردم شده ای؟
شاید اصلن، سر عشق ات به حسین بن علی(ع)
کربلایی شدی و تشنه ی سرگم شده ای؟
کاش میشد که بگویی ؛ سر تک بازی عشق
توی تنهایی دل ، عاشق چندم شده ای؟
یاکه گویی به همان لهجه ی نابت به مزاح
والله من ایتممیشم هی دمه سن، قم شده ای!
بداهه ایی ناقص که تقدیم به روح داداش اسمونیم "سجاد کهنسال "
به قول سلفی ها …همین الان یهویی!
خواستم اولین شعرم تو این سایت با تقدیمی به سجاد دلم باشه …
دومین سال که" سجاد کهنسال" در بین ما نیست ولی یادش همیشه در ذهن خیلی از دوستانش زنده است….
دوستان بزرگوار صلوات و فاتحه برای شادی روحش فراموش نشه …
"همین"!
خوانش: 891
سپاس: 11
تعداد نظر: 13
تعداد نقد: 2