🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 تا مـگر پایان من باشی ، تمام من شوی

(ثبت: 137) آبان 3, 1394 


می شود آیا شبی مهتاب شام من شوی؟
لحظه زیبای وصلت اختتام من شوی؟
.
میشود چون کفتری درتنگنای یک غروب
سر زده جلد هوای پشت بام من شوی؟
.
یا که گیـسو را برافشانی به تاق سینه ها
درهوای همدلی هایت به نام من شوی؟
.
تا عسل میباری از اندیشه لبهای خویش
می شود لبریز شهد جام ،جام من شوی
.
ای غزال تیز گام قـــصه های جانگداز
می شود روزی بنام عشق رام من شوی؟
.
عاقبت فرهاد گونه تیشه بر سر می زنم
تا مگر شیرین صفت محو قیام من شوی
.
یک شبی تنگم بمیران لابلای دست هات
تا مـگر پایان من باشی ، تمام من شوی

حسین دلجووو

نظرها
  1. به به زیبا! قوی! احسنت.
    درود بر شما جناب دلجوو بزرگوار!
    استفاده کردم.

    • حسین دلجویی

      آبان 4, 1394

      درود جنا پژوهنده گل و بزرگوارم
      سپاسگزارم استاد دلم…


      آمدم جان به نگاهت بسپارم ، که نشد
      بر لبت حادثه ی بوسه بکارم ، که نشد

      /
      آمـدم تا که ز چشمت غزلی ساز کنم
      غزلی گوشه ی چشمت بنگارم که نشد

      /
      چکنم ، ایل و تبارم همه شاعر بودند
      خواستم شعر شود ایل و تبارم ،که نشد

      /
      آمدم تا که مگر فاصله ها خط بزنم
      بسکه از فاصله هایم گله دارم ،که نشد

      /
      آمدم تا که مگر عشق به سامان برسد
      انتهای من و تو ، نقطه گذارم ،که نشد

      /
      چه کنم شاعر و تنهایی و غم هم زادند
      آمدم اشک بر این شعله ببارم ،که نشد
      /

      آمـدم تا کـه مگر عشق به خلوت ببرم
      منکه درخلوت خود جز تو ندارم ،که نشد
      /

      خواستم غنچه ی لب های تو را شعر کنم
      این دل خسته به دستت بسپارم ،که نشد

      حسین دلجوو

  2. سمانه تیموریان

    آبان 4, 1394

    سلام و عرض ادب و خیر مقدم استاد عزیزم
    واقعا زیبا و دلنشین است زبان غزلهایتان
    دستمریزاد
    در محضرتون می آموزم استاد
    در پناه حقگل:

    • حسین دلجویی

      آبان 4, 1394

      درود بر ماه بانوی ادب و مهر…سمانه عزیز..
      سپاسگزارم گل دختر بزرگوارم
      خوشحالم ک اینجا زیارتتون میکنم..

      چقدر حس قشنگیست در جوار خودم
      دو جام ناب غزل هم به افتخار خودم
      /
      به جرم چشم قشنگت تو انتخاب منی
      اگر چه عشق نبوده به اختیار خودم
      /
      شبیه عکس لب پنجره شدم، هر چند
      نشسته روی تن خسته ام ، غبار خودم..
      /
      کسی به نای غزل های من نمی رقصد
      مگر خودم که برقصم به پای تارخودم
      /
      به جرم عشق دو صد بار حد خود زده ام
      نموده ام به دست خودم، سنگسار خودم
      /
      کسی مرا به خلوت قلبش نبرد و منتظرم
      خودم در انتظار نرفتن سر قطار خودم
      /
      چقدر شاعـر و خلوت انیس و مانـوسند
      خودم، برای خودم با خودم، کنار خودم

      حسین دلجووو

  3. نگار حسن زاده

    آبان 4, 1394

    سلام و عرض احترام مجدد

    بسیار بسیار زیبا بود

    درود بر شما و قلم هنرمندتون

  4. فرخنده عابدینی

    آبان 4, 1394

    عاشقانه زیبایی بود.
    ممنون ………………

  5. فرخنده عابدینی

    آبان 4, 1394

    چقدر حس قشنگیست در جوار خودم 
    دو جام ناب غزل هم به افتخار خودم 

    به جرم چشم قشنگت تو انتخاب منی 
    اگر چه عشق نبوده به اختیار خودم 

    شبیه عکس لب پنجره شدم، هر چند 
    نشسته روی تن خسته ام ، غبار خودم.. 

    کسی به نای غزل های من نمی رقصد 
    مگر خودم که برقصم به پای تارخودم 

    به جرم عشق دو صد بار حد خود زده ام 
    نموده ام به دست خودم، سنگسار خودم 

    کسی مرا به خلوت قلبش نبرد و منتظرم 
    خودم در انتظار نرفتن سر قطار خودم 

    چقدر شاعـر و خلوت انیس و مانـوسند 
    خودم، برای خودم با خودم، کنار خودم 

    خیلی خیلی زیبا و دلنشین بود این شعر

  6. صباغ کلات

    آبان 6, 1394

    .

    عمر من ضرف تو شد ؛ تا ، پختم ؛ این پندار را

    اینکه،دریک شام ظلمت،مست وخام من شوی

    دور مهجوری ، سر آمـد ؛ سر صباوت را ، سپید

    کی رسد نوبت ؟که ششدانگی بنام من شوی

    ………………………………………………………….

    درودها

    و + گل بار ش

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا