🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شاخه ای نقدبر سروده ای کوتاه “امپراطور سایه ات”

(ثبت: 209315) فروردین 22, 1398 
شاخه ای نقدبر سروده ای کوتاه “امپراطور سایه ات”

سلام
بر
گرامیانم !

نقدی در مضمون شعری از مستانه دادگر
و
اما
شعر:

” امپراطوری سایه ات ”

گاهی با من بمان
گاهی
در تب من نسیم باش
مانند روزی
که بر تردید من
خط ماندن کشیدی
یا آن لحظه
که در نماز دلتنگی
سلام را
بر من نشاندی

من آن ابر بی‌قرارم
که در گهواره آفتاب تو
باران خواهم شد

من آن خلوت پنهانم
که در امپراتوری سایه ات
برهنه پای و بی دریغ
نهایت مرز های تو را
خواهم گشود

گاهی با من بمان….

#مستانه _ دادگر
# ماهور

درودها
عالی و ارزنده
سلیس و روان
آبگون
برّا و گیرا
واین معجونیست
تا شعر گام در هویت خویش بزند…
به بلند باوری هر چه سزاوارتر
در کوهپایگی عشق،
تا پایداری و ماندن
ستون خیمه ی نگاه
شود… در قاموس هزار حماسه،
که بیس و اساس حماسه جز عشق
نتواند بودن،
شعردر زبانی یکدست و واژگانی معمول، بار
بیان حسّی عمیق را
به دوش می کشید…
واین ویژگی ها پارامترهای شعرست
در انجام رسالت پر بار پیام
و این دور از تکلف و پیچیدگی صورت
پذیرفته با آجینی از معرفت
که منضم می گشت…
با فرازهایی در خور
و ادبییتی مناسب حال مقام مقال
و این ستون فقرات شعر و بند بر گردان
که مضامین شعر بر گرد معنی آن می گشت
” بامن بمان ”
بزعمم بیشتر بایددر متن تکرار می شد…
تا منادی ماندن در اول و وسط و آخر کا ر باشد و
مبرم نیاز ماندن را بیشتر به کرسی تا کید ببرد
و علاوه موزونی را در لفظ و معنی رقم می زد
وغیر ازین تنها چیزی که این نقیصه را جبران می کر د واژه ی ” گاهی “بود که کمبود را در اور دن و تکرا ر بند برگردان موجه می کرد
در کل شعر مو فق بود در ا دییت و روانی و رسایی
پیام با معنی و لفظی در انسجام
ابلاغ پیام خوب میکرد و بیشتر جای سخن داشت
و این سروده دستمریزاد و آفرینان را به این سینه ریز نگاه می زد..
با ارادت

 

 

 

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (1):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا