🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 داستان مینیمال – ک مثل کارخانه

(ثبت: 223471) اسفند 15, 1398 
داستان مینیمال – ک مثل کارخانه

 

معلم شروع به درس دادن حرف «ک» کرد.
بر روی تخته سیاه، سر مشق بچه‌ها را نوشت:
«پدر کار می‌کند.»
«پدر در کارخانه کار می‌کند.»
احمد اشک در چشم‌هایش حلقه بست. به پنجرۀ کلاس خیره شد و با صدایی خفه گفت: «کارخانه تعطیل شد! پدر از کار بی کار شد»…

سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

 

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (2):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا