شعر پاک

عنوان شعر	تاریخ انتشار	تعداد بازدید	تعداد نظرات
پنجمین فصل سال	آبان 24, 1398	192	0
جنگل بلوط	آبان 22, 1398	406	4
رفتن تو	آبان 7, 1398	409	0
جوانهٔ عشق	آبان 6, 1398	183	4
خوبم…	آبان 4, 1398	530	4
دو دلی…	اردیبهشت 7, 1398	804	2
خداپرست	اردیبهشت 6, 1398	205	0
بی عشق…	اردیبهشت 5, 1398	516	0
بی خبری…	اردیبهشت 4, 1398	432	4
درخت	اردیبهشت 3, 1398	198	4
کودک	اردیبهشت 2, 1398	262	2
دوستت دارم	اسفند 29, 1397	248	2
گلستان	اسفند 27, 1397	246	0

ناحیه کاربری

ثبت نام در شعرپاک

کتابخانه

صور خیال در شعر فارسی

بیان و معانی

هنر مقدس

مکتب های ادبی

مشاهده تمام کتاب‌ها

سخن دل

عرشیان، “اهل بهشت” اول خطابت کرده‌اند
بعد از آن اما، سزاوارِ عذابت کرده‌اند

خوشه خوشه حاصل خونِ دلت را چیده‌اند
گندمانه زیر سنگ آسیابت کرده‌اند

پیکرت تصویری از آتشفشان زخمهاست
رنج‌ها، دریایی از دردِ مذابت کرده‌اند

حَشر و نَشرَت با ملائك بود و جایت آسمان
تا به خاک افتاده‌ای،آدم حسابت کرده‌اند!

شبنم‌آسا می‌درخشیدی به گلبرگ حیات
غرق، در آغوش گرم آفتابت کرده اند

در میان سینه‌ات جای دل، آتش می‌تپید
روی هْرمِ سرخیِ آهت کبابت کرده اند

بعد با انگشتهای سرد و خون‌آلودشان
تکه تکه مزه‌ی جام شرابت کرده اند

ناگزیر از انتشارِ عطرِ آوازِ خودی
گرچه با پیرایه‌های خار، قابت کرده‌اند

زندگی سرشار بود از دور و از نزدیک، پوچ
سالها، همواره مشغول سرابت کرده اند

مثل ذهن سروها تا واپسین‌دم، سبز باش
تيشه‌ها از ریشه وقتی انتخابت کرده‌اند

تا تهِ فنجان فرصت را ننوشيدن، خطاست
لحظه‌ها، حتی اگر دیگر، جوابت كرده‌اند

« غزل آرامش »

تازه ترین نقدها