🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 نظم و شعر-ناظم و شاعر

(ثبت: 229720) مرداد 1, 1399 
نظم و شعر-ناظم و شاعر

 

سلام
بسا ناظم که اندر عمر خود شعری نگفت
بسا شاعر که اندر عمر خود نظمی نساخت
این بیت که بر حسن تصادف نظم محسوب می‌شود به درستی تفاوت نظم و شعر و شاعر و ناظم را بیان می کند
برای روشنتر شدن موضوع ناچار به تعریف شعر و نظم میشویم
تعاریف متعددی برای شعر بیان می کنند اما به نظر این تعریف که شعر کلامی آهنگین که حاصل گره خوردگی عاطفه و تخیل است کاملتر به نظر می رسد بنابراین تخیل و احساس دو عنصر اصلی شعر محسوب می‌شوند و اما نظم کلامی است موزون و مقفی و هیچ یک از عناصر اصلی شعر در آن وجود ندارد و بیشتر برای بیان پیام (علمی، فلسفی، آموزشی و…) بکار می رود مانند نصاب الصبیان ابو نصر فراهی در لغت و الفیه ابن مالک در صرف و نحو
برای هر دو مفهوم نمونه‌ ای ارائه می دهم
کتاب بوف کور اثر ی داستانی از صادق هدایت سرشار از نمونه های شعری است
مانند این نمونه
از دور دست صدای خفیفی به گوش می رسید
شاید کبوتر با پرنده ای داشت خواب می دید
و برای مثال نظم یکی از آثار منتشر شده در یکی از سایتها را می آورم
خدایا رحم کن بر بنده هایت
گرفتارند و مسکین بینهایت
تویی فریادرس ای خالق نور
رسان فریادرس بربنده هایت
جهان در اننظار است زانکه آید
کند از بنده های تو حمایت
ز هر دینی یکی را انتظار است
که روزی آید و سازد نهایت
ولی ما چشم به راه مهدی هستیم
کنیم از مهدی موعود حکایت
خدایا صبر ما دیگر تمام است
کنیم بر درگهت دایم شکایت
منم فتحی بسی امیدوارم

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. محمدعلی رضاپور

    مرداد 1, 1399

    سلام و درود
    بله
    تفاوت مهمی میان ‌‌‌شعر و نظم هست
    🌹🌹🌹

  2. فریبا نوری

    مرداد 1, 1399

    سلام جناب ظهوری آرام گرانقدر
    سپاس از این مطلب
    و به همین دلیل است که کلمۀ مخالف و متضاد نثر، نظم است و نه شعر.
    و باز به همین دلیل است که شعر می تواند پیوستاری از آثار منثور تا منظوم باشد به شرط آن که محل ملاقات تخیل و عاطفه و آهنگ طبیعی کلام و اندیشه مولفش باشد. بنابر این نثر یا نظم هر دو می توانند شعر خلق کنند اما برای این آفرینش، باید عناصر خود را به این محل ملاقات ببرند.
    با درود بیکران
    🌹🌹🌹🌹🌹

  3. علی سیاوشی

    مرداد 2, 1399

    درود جناب ظهوری عزیز ، در تایید فرمایشتان از ملک الشعرا بهار :

    شعر دانی چیست مرواریدی از دریای عقل
    شاعر آن افسونگری کاین طرفه مروارید سفت

    صنعت و سجع و قوافی هست نظم و نیست شعر
    ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت

    شعر أن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
    باز در دلها نشیند هر کجا گوشی شنفت

    ای بسا شاعر که او در عمر خود نظمی نساخت
    وی بسا ناظم که او در عمر خود شعری نگفت

    پاینده و برقرار باشید 🌺🌺🌺🌺

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا