🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 حصار حسرت

(ثبت: 254658) دی 16, 1401 
حصار حسرت

هنوز بغضتان از گلوی تقویم هم پایین نرفته چه رسد به…
این دلشوره ها این روزها در گوشهایم می تپد از چشمانم می ریزد بر گونه هایم می غلتد و لبهایم را شوره زار سکوت می کند
فریادی که در حنجره ام متورم شده نفس زندگی ام را گرفته… ای فرشتگان به بند کشیده شده در آن پرواز ناتمام…
آوار دلتنگیتان صدایم را بریده است نفس تنگی حسرتتان، سینه ام را رها نمی کند
امان از این حصار حسرت از شعله های نفرت که واژه هایم را می سوزاند بدون شما دیگر لبخندی نرقصید آغوشی آرام نگرفت چراغ امیدی روشن نشد …

مهناز نصیرپور …

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (3):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا