🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 با مدلول هایی از دالِ کلمه دردفترِ شعر:«رسولی درحسن» از:حسن رسولی به قلم: عابدین پاپی(آرام)

(ثبت: 261617) تیر 15, 1402 
با مدلول هایی از دالِ کلمه دردفترِ شعر:«رسولی درحسن» از:حسن رسولی به قلم: عابدین پاپی(آرام)

شعر نوعی اجرا به وسیله ی کلمات است…» این جمله ی فرآرونده از رابرت فراست شاعرآمریکایی قرن بیستم را می¬توان چنین تعبیر و ترسیم کرد: کلمه ، بن مایه (besicelement)شعر است.

نقش کلمه در شعرمانند نقشی است که رنگ در نقاشی ، نُت در موسیقی ، سنگ در پیکر تراشی دارد. شعر نه تنها از هم نشینی بلکه از جانشینی منظم و مرتب واژه( در شرایطی کاملاً متفاوت بانثر و درجوانی مشابه) و توافق موسیقایی، آوایی و معنایی آن ها آفریده می¬شود.

در زوایایی دیگر ، شعر و نثر خواهر و برادر یکدیگرند و گمان نمی رود که شعر بدون نثر بتواند به شعریّت و زبانیّت خود به همین سهولت دست یابد و نثر نیز با کمک و استعانتِ شعراست که به آن ساختار نثرگون و بافتارِمخیّل خود دست می¬یابد. یک رابطه ی دو سویه و چند گویه فی مابین نثر و شعر وجود دارد که ریشه دردیرینه ها دارد. شُعرا در سُرایشِ شعر دو گونه اند: نخست شُعرایی که خودشان را می¬سُرایند و خود سُرودن نیز می¬تواند به دو بخش تقسیم شود. یکی خودِ خویش یا اندرون خویش را سُرودن است و دو دیگر، خودِ اجتماعی و معرفتی خویشتن را سُرودن است و دوم: شُعرایی که طبیعت و جامعه را می¬سُرایند که این نوع سُرودن را می¬توان همان:« دیگر سُرودن» نام نهاد. دیگر سُرودن زمانی در شعر شاعر اتفاق می¬افتد که شاعر به یک جهان بینی اجتماعی و جامع الاطراف دست می¬یابد . هر شاعری برای سُرایش شعر نیاز به دیالوگ دارد و زمانی شعرش جایگاه و پایگاه پیدا می¬کند که دیالکتیک باشد. زبانِ دیالکتیک مهم ترین ربانی است که شعرِ شاعر را زبان مند و هوش مند می¬کند. شاعر بایستی بداندکه چگونه گفتن با چه گفتن یا چه گفتن ها درشعر،متفاوت است لذا در شعر بایستی بدانیم با چه کسی یا چه چیزی گفت و گو می¬کنیم و این گفت و گو دو جانبه است یا چند جانبه و یا تنها یک جانبه و عقیم است و بر همین اصل و پایه به شخصه تجاربی را درمی یابیم که این تجارب به ما می¬آموزد شاعر به چه اندازه در شعرش به شناخت شناسی رسیده و به چه اندازه شعرش درمسیر خیال و اندیشه به پالندگی و بالندگی دست یافته است. با این تفاسیر، جامعه ی هدف ما دراین نوشتاردفترِ شعرِ: «رسولی درحسن» از حسن رسولی است که در پاییز سال 1399 به چاپ رسیده است. نامِ مجموعه با طرح روی جلد نوعی ارتباط معنایی را برقرار می¬کند . طرحِ روی جلد فانوسی را در شب نشان می¬دهد که به اندازه ی خودش به همین شبِ تاریک نور می¬دهد و رسولی در حسن نیز تقریباً از چنین معنا و مفهومی می¬تواند برخوردار باشد از این رو که، رسولی در حسن یا حُسن به معنی فرستاده یا حضوری در حسن نام سُرآینده است. این فرستاده می¬تواند نور باشد یا نورِ شعر که در وجودِ شاعر تجلی می¬یابد. از حسن رسولی تا به اکنون آثاری به شرح ذیل منتشر شده که می¬توان: 1- داغ کبوتر( دو داستان)2- شیر شاه3- چنگ زرتشت4-شرف آباد(داستان کوتاه) 5- نیلوفر( رمان) 6- مرضیه نامه7- لاله¬ای با پوستِ کرگدن8- مرثیه مرضیه9- آزادی در قفس10- هپروت11- رسولی در غزل12-رسولی بت شکن13- رسولی با عشق14-رسولی پاکدل15- رنسانس ابرها، اشاره نمود. دفترِ شعرِ حاوی 34 شعر می¬باشد که در قالبی مینی مال و نیمه ماکسی مال سُروده شده¬اند. این اشعار از تم(درون مایه ای) عاشقانه – اجتماعی بهره مند شده¬اند . سُراینده در اشعارش به رابطه ی بین نثر و شعر نیز توجه دارد و زبان شعرش ساده ، سلیس و روان است. دیالوگ ها در شعرِ شاعر اغلب عاشقانه و اجتماعی و درجوانبی انتقادی و دردمندهستند و گاهی هم به سمت مونولوگ هدایت می¬شود. نظرِ شاعر بر منظر یا مناظری اجتماعی که اغلب خودِ شاعر تجربه نموده؛ متمرکز است. شاعر برای ساختمان شعر خود از واژِگانی عمومی و اجتماعی استفاده می¬¬کند و صنعت جناس و جناس گزینی مهم ترین عناصری است که در اشعار وی مشاهده می-شود. آرایه ی جناس درادبیات به معنی هم جنس بودن است . در بدیع( آرایه های لفظی و معنایی) جناس آوردن دو یا چند کلمه است که در لفظ شبیه هم یا هم جنس باشند و در معنی مختلف و در متون قدیمی از جناس با نام تجنیس نیز یاد شده است. بنابراین دراشعارِ رسولی می¬توان جناس همسان را به خوبی مشاهده نمود چرا که کلمات لفظ کاملاً مشابهی دارند و معنی شان مختلف است و بعضی مواقع یک کلمه یا حرف به مانند «در» یا «سر» چند معنی متفاوت را به تصویر می¬کشد که درنوع خود می¬تواند نوعی استعاره همراهِ با استعاره¬مندی محسوب شود. استفاده از واژِگانِ ترکیبی که این واژگان در چند معنا خودشان را در شعر نشان می¬دهند از دیگر مهارت های شاعر دراین دفتر است به مانند: در+ دم آمدکه هم معنی دردم آمد را می¬دهد و هم معنی در+دم آمد را می¬دهد و هم معنی در+دمِ آمد را می¬تواند به مخاطب برساند و یا باز نمونه: پیام+بر+من که معنی پیامبر من را می¬دهد و پیامِ برمن را هم معنی می¬دهد و حتی پیام برِمن نیز از معانی دیگر آن است . رسولی دراین دفتر شاعری است که کار کشیدن ازکلمات را خوب بلد است و به دنبالِ مدلول هایی چند جانبه از دالِ کلمات است تا که این کلمات بتوانند در شعر به یک زبایی واحد دست یابند. به مانند نمونه ی ذیل: از شعرِ در+دم آمد: من ودر/ درهم و سر/ سرمست تواست/ که دراین درزندانی ست؟/ آزادی/ آیه هایی که رفته به مهمانی/ پیش درو سری که در این آزادی/ زندانی ست…/ آه توچه می¬دانی!؟/ سر لای در است/ در زیبایی ست/ و من در به دراست/ انسانی/ که دردمی کشد از در/سر/ لای در/ در به درست/ دردسرست/ این آیه های درهم و سر/ درون سرغوغایی ست/ طوفانی که زندان ست/ بیای در بگشای/ بردار سر/در درسرکن/ بی سر/ غیرخودت را پرپر…/پرمی¬خواهم/ مرا سرهم کن/ در…/ ای سیمرغ درونم/ سر، در، پر/ دربه درتوست/ دربگشای/ من… آه در+ دم آمد/ امشب/ صبح شد/ هنوزسر+ریزم.
در اشعار رسولی جناس همسان و سایر انواع جناس دیده می¬شود و سُراینده رابطه ی زبان و کلمه را با استفاده از صنعت جناس اقتباس می¬کندو البته گاهی شعر خیال با بسامد خیال نیزمی¬سُراید چه این که در نمونه ذیل گویا دلش با صبح و ارغوان کلافی عمیق و عاشقانه خورده است: صبح که به مهمانی من می¬آید/ بر من ارغوان نورمی¬پاشد/در و دیوار زمزمه وارمی¬گویند/ شب زنده داران بیداران/ مستحق دیدن یارند/ ارغوانندارغوان/گویی ارغوان ازلخته های خون بیداری/ به صبحِ آزادی رسیده است. شاعری فروتن که فراتنی ها را به زبانی ساده دعوت می¬کند تا که با تن ها به فرهنگِ تن+ هایی درگاهی آهی درراهی دست یابد. لذا با توجه به شناختی که از این شاعر سراغ داریم و با التفات به ذوق و شوقِ سرشارش بی شک تغییر زبان در شعرِ آن می¬تواند مقدور و میسور اُفتد. کلمات زبانِ جادویی شاعرند و به همین سهولت شاعر را در شعر ترک نمی¬کنند و این وابستگی و همبستگی کلمات خود عاملی است که شاعر را نسبتِ به همین کلمات وابسته و دلبسته می-کند و ادامه دادنِ این روش و روند می¬تواند شعرِ شاعر را با تکرار معنا و آوا و حتی زبان مواجه سازد. بنابراین برای برون رفت از چنین زبان و معنایی نیاز است که شاعر جهان بینی خود را نسبتِ به درونِ خویش و محیطِ بیرون و پیرامون تغییر دهد و این کار با مهاجرت شاعر به سرزمین و اقلیم دیگری با واژِگان دیگری میسور است. مهاجرت فکر در دوحالت شکل و شمایل می¬گیرد: یکی مهاجرت عینی است که از یک مکان به مکانِ جغرافیایی دیگر اتفاق می¬افتد و دو دیگر، مهاجرت ذهنی است که شاعردرذهن خود دنیا و یا دنیاهایی دیگر را با واژِگانی متفاوت ترخلق می¬کند و نظر خود را برمناظری تازه تر متمرکز می¬نماید. مرکز توجه شاعر به کلماتی که درذهن آن فرهنگ مند شدند باعثِ تکرارِ زبانِ شاعر می¬شود و شاعر بایستی از این حالت خارج شده و لباسِ دیگری را برای شعرش طراحی و بدوزد تا که شعر به بایش و نمایش دیگری دست یابد.

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (2):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا