🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
| تاریخ عضویت: | ۱۳۹۸/۰۴/۳۱ |
| تعداد شعر: | 1285 |
| تعداد مطالب: | 234 |
| آخرین فعالیت | ۱۴۰۳/۰۲/۲۵ |
گاهی احساس می کنم دنيا واقعيت ندارد و تصوّری بيش نيست
در خواب تصاويری می بينم و با بيداریِ از خواب؛
زندگی را احساس می کنم و می فهمم که آن خواب بوده است
هر چند بيداری دليل بر حقيقت وجودی ما دارد ولی انطباقِ حقيقت و واقعيت
در يک نقطه برايم متصور نيست.
در عين حال که ذره ذره ی وجودم با واقعيت های تلخ و شيرين مأنوس است و گاهی فشارِ واقعيتهای تلخ مرا تا حد انفجار می کشا ند , واقعيتهای شاد مرا از خود بی خود می کند؛
چرا هنوز نتوانسته ام ها له ی ابهام را ميان خود و بيرون از خودم , به کناری بزنم
گاهی احساسِ نقش می کنم ,
آيا تفاوت ماهيتی بين روح و جسمم اين هاله را ايجاد کرده است ؟
و يا عدم تطبيق جسم و روحم مرا به چنين احساسی کشانده است ؟
آيا اين فاصله لزوماً بايد احساس شود ؟
آيا احساس آن ربطی به درجه تعالی و يا وجود نقصی دارد ؟
آيا وجود اين هاله , دو شخصيتی بودنم را اثبات می کند ؟
آنان که جسم و روحشان در هم الينه شده است ؛ تکامل يافته ترند
يا من که ا حساس تفاوت و تمايز می کنم ؟
من احساس می کنم چيزی بر روی چيز ديگری است , آيا جسم هم روحی خاص دارد ؟
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (2):
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام‌مجدد بی تعارف ماهی جانمی لطفا سایت را با حضورت پربارتر کن این تمنای بابا طارق
مهرداد مانا در درد دارد مست باشی بی می و…
مانا از این که هست، کچل تر شود اگر پا از بوریای نمناک و پاره
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام مانای عزیزنقد شما را با دقت خواندم‌چون همانگونه که میدانی دارم مقاله ای
مهرداد مانا در درد دارد مست باشی بی می و…
گاهی فکر می کنم غزل مرده است و باید دیگر فاتحه ی آن را خواند
مهرداد مانا در سر منشاء دیوانگی
سلام شعرتان که مطابق معمول زیبا بود . و کلا چون شما زیبا غزل می سرایید،
بستن فرم