🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 اَختَرِ چرخِ ادب

(ثبت: 7861) اسفند 24, 1395 
اَختَرِ چرخِ ادب

اَختَرِ چرخِ ادب

بمناسبت بیست و پنجم اسفند سالروز ولادتِ بزرگ بانوی شعر و ادب ایران

  ديوانگي ست قِصّه تقدير و بَخت نيست            

  از بام سرنگون شدن و گُفتن اين قَضاست

  در آسمان عِلم، عَمل بَرترين پَر است             

  در كشورِ وُجود، هُنر بهترين غَناست  

  مى‏ جوى،گرچه عَزمِ تو زِ انديشه بَرتر است     

  مى‏ پوى، گرچه راه تو در كامِ اژدهاست  

   

زبان شعر اعتصامی  “زبانی مردمی” است “ما شعر شاعران گذشته، حافظ ، سعدی،ناصر خسرو و منوچهری را می بینیم که تنها متوجه خواص است ولی شعر پروین اعتصامی در کنار خواص متوجه عوام و عموم مردم هم هست، مخاطب شعر اعتصامی تمام مردم  است،  زیرا زبان او زبانِ مردم است.

پروين اعتصامي که نام اصلي او “رخشنده ” است در بيست و پنجم اسفند 1285هجري شمسي در تبريز متولد شد ، در کودکي با خانواده اش به تهران آمد . پدرش که مردي بزرگ بود در زندگي او نقش مهمي داشت ، و هنگاميکه متوجه استعداد دخترش شد به پروين در زمينه سرايش شعر کمک کرد ، پروين از کودکي با مطالعه آشنا شد. خانواده او اهل مطالعه بود و وي مطالب علمي و فرهنگي به ويژه ادبي را از لابه لاي گفت و گو هاي آنان درمي يافت در يازده سالگي به ديوان اشعار فردوسي ، نظامي ، مولوي ، ناصرخسرو ، منوچهري ، انوري ، فرخي که همه ازشاعران بزرگ و نام آور زبان فارسي به شمار مي آيند آشنا شد و از همان کودکي پدرش در زمينه وزن و شيوه هاي يادگيري آن با او تمرين مي کرد.

پروین اعتصامی، شاعر نامدار معاصر ایران از شاعران قدر اول زبان فارسی است که با تواناترین شعرای مرد ، برابری کرده و به گواهی اساتید و سخن شناسان معاصر گوی سبقت را از آنان ربوده است.

رمز توفیق این شاعر ارزشمند فرهنگ و ادب فارسی،علاوه بر استعداد ذاتی؛ معجزه تربیت و توجه پدر اوست .

یوسف اعتصام الملک در 1291 هـ . ق در تبریز به دنیا آمد. ادب عرب و فقه و اصول ومنطق و کلام و حکمت قدیم و زبانهای ترکی و فرانسه را در تبریز آموخت و در لغتعرب احاطه کامل یافت. هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که کتاب (قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب) را که رساله ای بود در شرح یکصد مقام از مقامات محمودبن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم اخلاق به زبان عربی نوشتکه بزودی جزء کتابهای درسی مصریان قرار گرفت. چندی بعد کتاب (ثورة الهند یاالمراة الصابره) او نیز مورد تحسین ادبای ساحل نیل قرار گرفت .

کتاب (تربیت نسوان) او که ترجمه (تحریر المراة) قاسم امین مصری بود به سال 1318 هـ.ق انتشار یافت که در آن روزگار تعصب عام و بی خبری عموم از اهمیت پرورش بانوان ، در جامعه ایرانی رخ می نمود.

اعتصام الملک از پیشقدمان راستین تجدد ادبی در ایران و به حق از پیشوایان تحول  در جامعه بود

پروین که تربیت یافته ی مکتب پدر دانشمندش می باشد یکی از شعرای طراز اول کشور ماست، تا به امروز تالی و همتایی نداشته  است و بعید می دانم که تا چندین قرن دیگر مانند پروین از مادرکسی زاده شود.

یکی از ویژگی های پروین عدالت خواهی اوست که  هم در اشعارش نمایان است  و هم در رفتار اجتماعی وی مشاهده می گردد، آن قطعه ی شیوایش بامطلع:

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی

 فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست

خود گواه براین ادعاست.

پروین دعوت رضا خان برای حضور در دربار را قاطعانه رد می کند و این برای پادشاه بیسواد و مغرور معلوم است که بسیار گران تمام می شود و خصوصاً سرایش آن  قطعه ی اشک یتیم آب پاکی را بر روی دست شاه و درباریان می ریزد شاعری مانند پروین می دانسته است که حضورش در دربار باعث خفت و خاری ابدی او خواهد شد ضمن آنکه وی بی هیچ گمانی از رَه یافتگان به عالم غیب بوده است و دلیل روشن آن، قطعه شعری ست که در حدود سی سالگی برای حک بر سنگِ مقبره خود می سراید.

می دانیم برادر پروین از کارمندان دولت در حکومت رضاخان بوده است،  چرا وی به قصیده ی  «گنج عفت» خیانت و سه بیت آن را حذف می کند ؟ شاید در این سه  بیت مطلبی بوده  که  به مذاق رضا خان خوش نیامده است  و  آن سه چهار بیت آخر قصیده مذکور هم احتمالا از پروین نیست و بعید است پروین با واژه خسروا از رضاخان نام ببرد اگر پروین می خواست این کارها را انجام بدهد دعوت حضور در دربار را می پذیرفت .

نمونه ی از نامه های پروین

قربان و تصدق خانم عزيزم ميروم اميدوارم که وجود عزيزت قرين سلامت و عارضه‌بکلي مرتفع شده‌است باور فرماييد که از هفته گذشته تا حال هر روز خواسته‌ام که خدمت رسيده حضورأ تقديم ارادت کنم ولي هر روز بواسطه پيش‌آمدي از نيل به اين آرزو محروم ماندم چون لطيف خان در اين چند روزه در منزل نيست کسي نبود که لااقل براي استفسار از صحت مزاج عزيزت کلمه چند نوشته بخدمت بفرستم چقدر شرمنده شدم که بجاي اينکه بنده بوظيفه خويش عمل کرده و کسي را بخدمت فرستاده باشم سرکار با آن سرعت بي‌پايان با وجود کسالت باز به پرسش احوال اردتمند خود فرستاده بوديد باور بفرماييد که از فرط شرمندگي نميدانستم چه جوابي عرض کنم. اين دو سه کلمه را با پست شهري نوشته بخدمت ميفرستم اميدوارم که عفوم فرموده و سکوت چند روزه‌ام را حمل به فراموشکاري وحق‌نشناسي نفرماييد.

هميشه شوکت و سلامت وجود نازنينت را از خداوند تعالي خواهان و دستهاي عزيزت را با کمال احترام و ادب از دور ميبوسم – پروین اعتصامی

آخرین لحظات زندگی پروین

بهار بود و او تب‌ داشت. بي‌تاب‌ اما نبود. همچنان‌ آرام‌ و متين‌ و موقر. برادرش‌ ابوالفتح‌  اين‌ را مي‌گفت‌: « تب‌ داشت‌ و داغي‌ حصبه‌ بود و اين‌ تشخيص  معين‌الحكما» بود، طبيب‌ معالجش‌.

از درد اما نمي‌ناليد. گريه‌ اما نمي‌كرد و هذيان‌ اما نمي‌گفت‌. او اين‌گونه‌ سوختن‌ را اززنان‌ سرزمينش‌ آموخته‌ بود. دوازده‌ روز و شب‌ داغ‌ را به‌ صبوري‌ سپري‌ كرده‌ بود وهيچ‌ نگفته‌ بود. كلامش‌ سكوت‌ بود، تا آخرين‌ روز كه‌ از دايي‌اش‌ خواست‌ تا دعايي‌بكند و براي‌ مادرش‌ صبر التماس‌ كرد و بعد چشمانش‌ را بست‌ و رفت‌ توي‌خاموشي‌. نيمه‌شب‌ جمعه‌ بود، 15 فروردين‌ 1320 وقتي‌ سيد ارسطوخان‌ علاج به‌ كوچه‌ سيروس‌ رسيد، ديگر خيلي‌ دير شده‌ بود و به‌ قول‌ خودش‌: «فرصت‌ گذشته‌ بود و امیدی به مداوا ا نداشت‌.»

فرداي‌ آن‌ روز، مرد همسايه‌ كه‌ در ديوان‌ محاسبات‌ كار مي‌كرد، زودتر به‌ خانه‌ آمد وزن‌ همسايه‌ لباس‌ سياه‌ به‌ تن‌ كرد و چادر مشكي‌اش‌ را در كيف‌ توري‌اش‌ گذاشت‌ و هر دو رفتند.

پسر كوچك‌ همسايه‌ از كلفت‌ خانه‌شان‌ پرسيد كه‌ مادر و پدرش‌ كجا رفتند و او گفت‌كه‌ پروين‌ خانم‌ مرده‌ است‌ و آنها به‌ سرسلامتي‌ رفته‌اند.

و او به‌ ياد آورد كه‌ اكثر صبح‌ها كه‌ دست‌ در دست‌ پدرش‌ به‌ كودكستان‌ مي‌رفت‌، به‌سر كوچه‌ كيا يا كمي‌ بالاتر كه‌ مي‌رسيدند به‌ خانمي‌ برمي‌خوردند كه‌ مهربان‌ بود وسلام‌ مي‌كرد و دستي‌ بر سر او مي‌كشيد، صورتش‌ گِرد بود با چشماني‌ درشت‌.

 گاهي‌ روزها چند قدمي‌ همراه‌ آنها مي‌شد و از آب‌ و هوا حرف‌ مي‌زدند. و اين‌ديدارها تقريبا همه‌ روزه‌ بود. ديدار دو همسايه‌ وقت‌شناس‌.

و روزي‌ او از پدرش‌ پرسيده‌ بود كه‌ اين‌ خانم‌ كيست‌ و پدرش‌ گفته‌ بود پروين‌خانم‌،دختر اعتصام‌الملك‌، در كتابخانه‌ كار مي‌كند.

مرد همسايه‌ كه‌ به‌ خانه‌ برگشت‌،خيلي‌ غمگين‌ بود و گفت‌: «لا اله‌ الا الله‌، الله‌ اكبر. عجب‌ اين‌ دختره‌ خودش‌ را از بين‌برد.» و زن‌ همسايه‌ گفت‌:« دير بهش‌ رسيدند، شايد اگر زودتر رسيده‌ بودند، اين‌طورنمي‌شد».و بعد هر دو گفتند: «همه‌ چيز دست‌ خداست‌. لابد، پيمانه‌اش‌ پُر شده‌ بود!«

شعری که برای سنگ مزارش سروده است

این که خاک سیهش بالین است

اختر چرخ ادب پروین است

گر چه جز تلخی ز ایام ندید

هر چه خواهی سخنش شیرین است                            

صاحب آن همه گفتار امروز

سائل فاتحه و یاسین است                              

دوستان به که ز وی یاد کنند

دل بی دوست دلی غمگین است                             

 خاک در دیده بسی جان فرساست

سنگ بر سینه بسی سنگین است                             

 بیند این بستر و عبرت گیرد

هر که را چشم حقیقت بین است                              

 هر که باشی و ز هر جا برسی

آخرین منزل هستی این است                              

آدمی هر چه توانگر باشد

چون بدین نقطه رسد مسکین است                              

اندر آنجا که قضا حمله کند

چاره تسلیم و ادب تمکین است                              

 زادن و کشتن و پنهان کردن

دهر را رسم و ره دیرین است                              

خرم آن کس که در این محنت گاه

خاطری را سببب تسکین است

                  

جانش شاد و در پناه لطف و رحمت بی پایان حق تعالی باد. آمین

نظرها
  1. معصومه عرفانی

    اسفند 24, 1395

    سلام بسیار زیبا

    روحش شاد و شاعر هرگز نمیمیرد

  2. طلعت خیاط پیشه

    اسفند 25, 1395

    روحش شاد و یادش گرامی باد

  3. فروردین 25, 1402

    ببخشید قالب این شعر چیه

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا