🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
شاید پاییز برای بریدن بهترین فصل باشد،
برای همخوانیِ آوای مرگ با برگها
برای گم شدن در پیچهای تاریک
برای ناگهانی سبز شدن در بوستانِ لاله…
شاید سردیِ نسیمِ مهری که بی مهریِ رفیقِ نیمه راهت را سیلی وار بر صورتت می زند داغِ شکستنت را آرام کند…
شاید خزان، همدست جدایی نیست وقتی بغضهای نشکفته ی تل انبار شده را در آغوش بارانی خودت بی چتر می باری…
شاید باید به فصل ها هم جور دیگری نگریست..
بدونِ تو از همان جای همیشگی، بلالی خریدم تا فریادِ ملال آلود کودکِ دلم که تو را می خواست لال کنم…
بی توجه به اینکه بخت سپیدِ دندانم مثل بختِ خودم سیاه می شود
روی نیمکتهایی که با تو خستگی عشق را در کرده بودم نشستم و محو غم خاطره هایی شدم که قدیمی شده اند…
و آوازِ سکوت، این قصه ی دنباله دارِ همیشگی را گوش سپردم…
راهِ فراموشی چه غریبانه در میانِ جاده ی خاموشی آغاز شده است…
پ.ن:
پاییز، منم
که برگ برگ
بر دامنِ سنگی مرگ
می ریزم…
مهناز نصیرپور
10 مهر 97
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (4):
آذر 28, 1397
درود
پاییزتان بهاری
پاسخ
آذر 10, 1398
درود بر شما سپاس از دعای زیباتون و توجهتون🌹🌹🌷
پاسخ
بستن فرم