🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بادی شبیه مرگ در اندام خاطرات
آشفته می وزید بر آرام خاطرات
در حجم نغمه های پریشانی خیال
حل شد دل از حقیقت گمنام خاطرات
افسوس خسته در رگ ابهام این سرود
جاری شد از دلم شب زرفام خاطرات
او یک مسافر است آغاز قصه بود
پایان این سفر تب گمنام خاطرات
از انتظار فاجعه هر لحظه می نشست
ترسی نخوانده در چه سرانجام خاطرات
.
– بچگیام –
فروردین 95
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (9):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (11):