🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
چه آن عشقی که آغوشت
شرابْ با تو می نوشید
چه آن تختی که از شهوت
به زیر پایت می رقصید،
و آن رگهای بی جانت
که پوشیده تنِ سردت
و آن میگرن که عقربوار
زَند بر سقفِ سرْ دردت
همه تکرار شک هستند
درونِ قبری از تابوت
به پای تو برای عشق
شبی زانو زدم مبهوت
زلال آسمان هستی
به طرح خندهای روشن
که بعد از رفتنم مانَد
به یادِ سنگِ قبرِ من
تو آری عاشقم هستی
همیشه عاشقت ماندم
چه در باران که اسمت است
چه در شعری که من خواندم
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (3):
آبان 10, 1398
همه تکرار شک هستند
درونِ قبری از تابوت
به پای تو برای عشق
شبی زانو زدم مبهوت
سلام و درودها
استاد فلاحی عزیز
دلنمیراد
تقدیمی : 🌸
بدو خلقت را کنی یادی دلا
در میان باغی فراهم توشه ها
یک خطا آدم و یا حوّای ما
حال بینی با تلمباری نما
ولی اله بایبوردی
10 / 08 / 1398
🌈🌈🌸🌺🌸🌈🌈
پاسخ
آبان 12, 1398
درودها
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷در پناه خدا
پاسخ
آبان 10, 1398
” و آن میگرن که عقربوار
زَند بر سقفِ سرْ دردت ”
درودها آقای فلاحی
زیباست
مانا باشید به مهر بزرگوار 💐
پاسخ
آبان 12, 1398
درود و ادب
🙏🙏🙏🙏🙏سپاس از حضورتان
پاسخ
بستن فرم