🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
تا زمین وآسمانت آسمانی دیگر است
موی رنگارنگ تو رنگین کمانی دیگر است
زیرو رو کن دفتر شعر مرا با یک نگاه
تا زبان شعر های من زبانی دیگر است
در میان شهر عشقم در پی شرین نگرد
این عسلهای لب از قند دکانی دیگر است
بره ای که برده ای ای گرگ غم آسوده باش
گله ی آرام من پیش شبانی دیگر است
مال واموال مرا بردند دیدم ای عجب
پاسبان غافل من پاسبانی دیگر است
نفس خودرا کشتم اما بازهم دیدم به شهر
در دهان باز این سگ استخوانی دیگر است
زردروییهای این باغ حاصل امروز بود
زردروییهای فردا با خزانی دیگر است
هرچه می خوردم خماری بیشتر شد گفتمت
نشئه ی امروز ما در استکانی دیگر است
موسی عباسی مقدم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (6):