🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 آئین عاشقی

(ثبت: 6036) خرداد 1, 1397 

بیا زبخل و حسادت که حاصلش کین است

رها کنیم دل و جــان، که آفتِ دین است

تو کارِ خویش به ایزد سپار و دل خوش دار

قسم به عشق که آئین عاشقی این است

هزار درد و مصیبت کشیدم از مردم

مرا که خدمت آنان، هنوز آئین است

نگویمت که ز پرواز در گذر، امّا

که گاه، مصلحت آدمی به پایین است

به جان دوست زر و سیم شادی آور نیست

بـه شادمانی فقرم، غنی که غمگین است

دعا کنیم به عالم که عشق و شادی باد

بر این دعای مقدس، سپاس آمین است

به سوی عشق بیا تا که عزّتی یابی

شکوه و عزت فرهاد، عشقِ شیرین است

پیاده گاه به تدبیر می کند شه مات

سوار چابک شطرنج، گر چه فرزین است

تو زلفِ یار به کف آوری ولی با صبر

اگر که زلفِ پُر از چینِ یار در چین است

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (5):