🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آخرین دیدار
شاید که این دیدار آخر بین ما باشد
در حجم دلگیر نمایشگاه موهومت
اندامهای تو به روی صحنه میرقصند
تنپارههای بیگناه از جسم منظومت
بعضی درون غرفهها لم دادهاند از خشم
با یاد آهنگ تبرهای شب شومت
هر صفحهات یک نخ و هر فصل تو بسیاری
سیگار را سوزانده در احساس مظلومت
جمع قلیلی میخرد ناز نگاهت را
جمع کثیری هم به غارت….وای مفهومت
من از قماش چشمگردانها چرا باشم
بر کوچههای بیسرانجامی محتومت
من میروم دیگر مرا اینجا نخواهی دید
بین هزاران هرزهی آواره در بومت
دیوان من، بگذر از این آشفتهحالیها
وز شوکرانی که چکانندم بیخ حلقومت
بگذر از این شهوتپرست غیرتی اما
هرگز فراموشم مکن در ذهن مسمومت
#کیوان_امیری_فر
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (2):
بستن فرم