🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آسمان مى داند
فصل پرواز دلم نزديك است
گرم پرپر زدنم
حيف ! كه اين همه
از پنجره دورم ، اينجا…
جاى تنگى ست برايم دنيا
نفسم مى گيرد
چشمم از دغدغه بيرون زده است
_ يك كمى شك دارم ؛_
نكند زنده به گورم ، اينجا…
پرت افتاده ام
از هرچه به من نزديك است
كوچه ى خاطره هايم ، خالى ست
كاش ! تا حوصله دارم ، دستى
ببرد پاى هياهوى عبورم ، اينجا…
آسمان مى داند
كه چه از وسوسه ى سيب ، بدم مى آيد
و در اين بزم زمين ، جايم نيست
كه مى افتد گاه از
دست من ، جام غرورم ، اينجا…
جان من مى بينى ؟!
چارديوارى اين بيدارى
دیرگاهی ست كه تابوت من است !
دارم اينجا ، كم كم
خيلى مى ميرم و باز
مثل يك مرد ، صبورم ، اينجا….
جلال پراذران
سفیر اهدای عضو
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
دی 21, 1399
درود بر شما شاعر گرانبها
رقص قلمتان ستودنیست
لذت بردم
🌻🍁🌻🍁🌼
پاسخ
بستن فرم