🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 آمدی رسم برادر کشی آمد به میان

(ثبت: 140) آبان 3, 1394 

ای که چشمان سیاهت چو شب یلدا بود
باز هم پشت خط چشم تو واویلا بود
/
تا مگر گوشه ی چشمی طرف کوچه کنی
عالمی دیده و چشم نگران آنجا بود
/
شدی از خانه برون ،وای چه غوغایی شد
شهر عصیان زده چون عالم وانفسا بود
/
قدم آهسته بزن بر تن این شهر که باز
پشت دروازه ی قرآن گسلی پیدا بود
/
ماه از کوی تو رد میشد و دنبالش کرد
چشم حافظ که ز احوال شما جویا بود
/
آمدی رسم برادر کشی آمد به میان
گر چه صد چاه و بسی گرگ در این صحرا بود
/
وا نکن روسریت وای مگر دفعه ی قبل
حاصلش غیر تلی از سر و دست و پا بود ؟
/
چادرت سرکن و با سوت ترن زود برو
که ز آشوب تو نرخ دیه ها بالا بود

حسین دلجووو

نظرها
  1. چادرت سرکن و با سوت ترن زود برو
    که ز آشوب تو نرخ دیه ها بالا بود
    مخصوصا توی ماه محرم که ماه حرام است!
    درود بر شما جناب دلجوو زیبا و با حال بود آفرین بر ذوق سرشار تان!

    • حسین دلجویی

      آبان 4, 1394

      درود بر استاد پژوهنده ی والا مقام
      در اینجا جا داره از استاد طارق خراسانی عزیز هم سپاسگزاری کنم
      هر چند استاد همیشه به بنده مهر دارند و پیوسته مرهون و مدیدون و مقروض شاگرد نوازی شون هستم
      اما جناب طارق عزیز ایندفعه حسابی بنده مورد عتاب و چوبکاری قرار دادید
      تازه اونم با چوب کبریت
      امید ک پیوسته معید و سلامت و پایدار باشید و به حرمت قداست همین ایام متبرک و معنوی روز به روز شاهد اعتلا و شکوفایی سایت شما و دستگاه شما و نیت خیر شما در راه اعتلای ادبیات وطن باشیم
      انشاالله…

      می شود آیا شبی مهتاب شام من شوی؟
      لحظه زیبای وصلت اختتام من شوی؟
      .
      میشود چون کفتری درتنگنای یک غروب
      سر زده جلد هوای پشت بام من شوی؟
      .
      یا که گیـسو را برافشانی به تاق سینه ها
      درهوای همدلی هایت به نام من شوی؟
      .
      تا عسل میباری از اندیشه لبهای خویش
      می شود لبریز شهد جام ،جام من شوی
      .
      ای غزال تیز گام قـــصه های جانگداز
      می شود روزی بنام عشق رام من شوی؟
      .
      عاقبت فرهاد گونه تیشه بر سر می زنم
      تا مگر شیرین صفت محو قیام من شوی
      .
      یک شبی تنگم بمیران لابلای دست هات
      تا مـگر پایان من باشی ، تمام من شوی

      حسین دلجووو

  2. سمانه تیموریان

    آبان 4, 1394

    وا نکن روسریت وای مگر دفعه ی قبل
    حاصلش غیر تلی از سر و دست و پا بود ؟

    به به عالیست بینظیر

    • حسین دلجویی

      آبان 4, 1394

      سلام بر مهربان دختر گل و مهر آیینم
      شاعره گل مرام و گل آیین و گل اندیشه

      بی نهایت ممنون و سپاسگزارم نازنین بانوی هنرمند و مهر آفرین…

      هنوز سیستم شکلک های سایت فعال نشده ک اقلا چند طبق نرگس از نرگس زارهای سعدیه ی شیراز براتون ارسال کنم..

      ولی قولشو میتون بدم بزرگوار..

      نشسته ام به امیدی ، هوای چشمانت
      که جان خسته سپارم برای چشمانت
      /
      کنار ساحل کارون گشوده آغـوشم
      که باز و بسته شود پا بپای چشمانت
      /
      به نام معجزه امشب چه التجاها رفت
      به پای معجر مشکل گشای چشمانت
      /
      چه قدر شعر و غزل نذر کفتران بکنم ؟
      چه قدر دانـه بریزم برای چشمانت ؟
      /
      غزال من غزل من ، غریب افتاده ا ست
      چنین که مانده هنوز ابتدای چشمانت
      /
      فقـیه شهر که عمری ملامتم می کرد
      چرا شده ست خودش مقتدای چشمانت؟
      /
      چه حاجتی به تفاعل ز خواجه ، وقتیکه
      نوشته درد دلم گوشه های چشمانت
      /
      همیشه شعر نگاهت سرود جاشوهاست
      غزل غزل ز تو از ماجرای چشمانت
      /
      به التـجای خدایم سپاس ها دارم
      برای دین قشنگ بــهای چشمانت
      /
      بیا که دست نیازم در آسمان ها ماند
      به استجابت ناب دعــای چشمانت

      حسین دلجووو

  3. فرخنده عابدینی

    آبان 4, 1394

     نکن روسریت وای مگر دفعه ی قبل 
    حاصلش غیر تلی از سر و دست و پا بود ؟ 

    سلااااااااام استاد عزیز
    بزرگوار و ارجمند
    لذتی وافر از خواندن این شعر نصیبمان شد.
    دست بوس مهربانیتان هستم. ….

  4. نگار حسن زاده

    آبان 4, 1394

    ماه از کوی تو رد میشد و دنبالش کرد
    چشم حافظ که ز احوال شما جویا بود

    درود بر قلم زیبانگارتون

    سربلند و سلامت باشید

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا