![حسین دلجویی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2019/01/avatar_53.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
ای که چشمان سیاهت چو شب یلدا بود
باز هم پشت خط چشم تو واویلا بود
/
تا مگر گوشه ی چشمی طرف کوچه کنی
عالمی دیده و چشم نگران آنجا بود
/
شدی از خانه برون ،وای چه غوغایی شد
شهر عصیان زده چون عالم وانفسا بود
/
قدم آهسته بزن بر تن این شهر که باز
پشت دروازه ی قرآن گسلی پیدا بود
/
ماه از کوی تو رد میشد و دنبالش کرد
چشم حافظ که ز احوال شما جویا بود
/
آمدی رسم برادر کشی آمد به میان
گر چه صد چاه و بسی گرگ در این صحرا بود
/
وا نکن روسریت وای مگر دفعه ی قبل
حاصلش غیر تلی از سر و دست و پا بود ؟
/
چادرت سرکن و با سوت ترن زود برو
که ز آشوب تو نرخ دیه ها بالا بود
حسین دلجووو
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (4):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
آبان 4, 1394
چادرت سرکن و با سوت ترن زود برو
که ز آشوب تو نرخ دیه ها بالا بود
مخصوصا توی ماه محرم که ماه حرام است!
درود بر شما جناب دلجوو زیبا و با حال بود آفرین بر ذوق سرشار تان!
پاسخ
آبان 4, 1394
درود بر استاد پژوهنده ی والا مقام
در اینجا جا داره از استاد طارق خراسانی عزیز هم سپاسگزاری کنم
هر چند استاد همیشه به بنده مهر دارند و پیوسته مرهون و مدیدون و مقروض شاگرد نوازی شون هستم
اما جناب طارق عزیز ایندفعه حسابی بنده مورد عتاب و چوبکاری قرار دادید
تازه اونم با چوب کبریت
امید ک پیوسته معید و سلامت و پایدار باشید و به حرمت قداست همین ایام متبرک و معنوی روز به روز شاهد اعتلا و شکوفایی سایت شما و دستگاه شما و نیت خیر شما در راه اعتلای ادبیات وطن باشیم
انشاالله…
می شود آیا شبی مهتاب شام من شوی؟
لحظه زیبای وصلت اختتام من شوی؟
.
میشود چون کفتری درتنگنای یک غروب
سر زده جلد هوای پشت بام من شوی؟
.
یا که گیـسو را برافشانی به تاق سینه ها
درهوای همدلی هایت به نام من شوی؟
.
تا عسل میباری از اندیشه لبهای خویش
می شود لبریز شهد جام ،جام من شوی
.
ای غزال تیز گام قـــصه های جانگداز
می شود روزی بنام عشق رام من شوی؟
.
عاقبت فرهاد گونه تیشه بر سر می زنم
تا مگر شیرین صفت محو قیام من شوی
.
یک شبی تنگم بمیران لابلای دست هات
تا مـگر پایان من باشی ، تمام من شوی
حسین دلجووو
پاسخ
آبان 4, 1394
وا نکن روسریت وای مگر دفعه ی قبل
حاصلش غیر تلی از سر و دست و پا بود ؟
به به عالیست بینظیر
پاسخ
آبان 4, 1394
سلام بر مهربان دختر گل و مهر آیینم
شاعره گل مرام و گل آیین و گل اندیشه
بی نهایت ممنون و سپاسگزارم نازنین بانوی هنرمند و مهر آفرین…
هنوز سیستم شکلک های سایت فعال نشده ک اقلا چند طبق نرگس از نرگس زارهای سعدیه ی شیراز براتون ارسال کنم..
ولی قولشو میتون بدم بزرگوار..
نشسته ام به امیدی ، هوای چشمانت
که جان خسته سپارم برای چشمانت
/
کنار ساحل کارون گشوده آغـوشم
که باز و بسته شود پا بپای چشمانت
/
به نام معجزه امشب چه التجاها رفت
به پای معجر مشکل گشای چشمانت
/
چه قدر شعر و غزل نذر کفتران بکنم ؟
چه قدر دانـه بریزم برای چشمانت ؟
/
غزال من غزل من ، غریب افتاده ا ست
چنین که مانده هنوز ابتدای چشمانت
/
فقـیه شهر که عمری ملامتم می کرد
چرا شده ست خودش مقتدای چشمانت؟
/
چه حاجتی به تفاعل ز خواجه ، وقتیکه
نوشته درد دلم گوشه های چشمانت
/
همیشه شعر نگاهت سرود جاشوهاست
غزل غزل ز تو از ماجرای چشمانت
/
به التـجای خدایم سپاس ها دارم
برای دین قشنگ بــهای چشمانت
/
بیا که دست نیازم در آسمان ها ماند
به استجابت ناب دعــای چشمانت
حسین دلجووو
پاسخ
آبان 4, 1394
نکن روسریت وای مگر دفعه ی قبل
حاصلش غیر تلی از سر و دست و پا بود ؟
سلااااااااام استاد عزیز
بزرگوار و ارجمند
لذتی وافر از خواندن این شعر نصیبمان شد.
دست بوس مهربانیتان هستم. ….
پاسخ
آبان 4, 1394
ماه از کوی تو رد میشد و دنبالش کرد
چشم حافظ که ز احوال شما جویا بود
درود بر قلم زیبانگارتون
سربلند و سلامت باشید
پاسخ
بستن فرم