🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 آن مترسکی که من بودم

(ثبت: 219315) آذر 22, 1398 

آن مَتَرسَک میانِ مزرعه ام
هیکلِ بَد قَواره ای دارم
ترسی از من به چشمِ دزدان نیست
من نگهبانِ این بَر و بارم

بادی آید به رقص می آیم
پهلوانم ولی چه تو خالی
چون گلستانی ام که بی بویم
مثلِ گُلهایِ رویِ یک قالی

لشکری از پرندگان آمد
رَهزنانی که دزدِ محصول اند
گرچه اینها پرنده اند امّا
چونکه غارتگرند ، پس غول اند

نیست قُوتی درونِ منقار و …
توی چنگالِ تیزشان هم نیست
اینکه اینجا منم که مامورم
گویی اصلا به چیزشان هم نیست

هر پرنده ، هر آقتی حتّی
پی به پوشالِ جانِ من بُرده
پَهلوانم ولی پُر از پَنبه
آفتی که خودِ مرا خورده

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها 11 
  1. همچون عروسک خیمه شب بازی..

    دست مریزاد استاد

    تقدیمی : 🌈

    بازیگر بازی جهانیم
    در پهنه عرش کائناتیم

    دنباله راه عشق پرواز
    سوی ملکوت با صفاییم

    ولی اله بایبوردی

    🍃🍃🍃🌿💐🌿🍃🍃🍃

  2. علی معصومی

    آذر 22, 1398

    درود و آفرین

    👏🌸🌺🌸🌺🌸

  3. محمدعلی رضاپور

    آذر 22, 1398

    درود. زیبا سرودید🌹

  4. سلام و درود🌺🌹
    بسیار زیباست

  5. درود و مهر جناب زارعی گرامی
    بسیار زیبا و خوش قلم
    بدرخشید هردم 🌹🌹🌹

    • سپاس بی پایان از همراهی و لطف شما خانم علیزاده عزیز شاعر خوش سخن🙏🙏💐💐

  6. علی معصومی

    دی 2, 1398

    سلام و درود
    شاعر گرانقدر جناب آقای زارعی
    دعوت می کنم از صفحه هم اندیشی دیگری در هنر، کارگاه دوم واقع در بخش چرخان آخرین مطالب سایت بازدید فرمایید:
    http://sherepaak.com/219930/کارگاه-دوم
    مشارکت شما عزیزان و سروران نازنین موجب برگزاری باشکوه کارگاه دوم خواهد

    • سپاس از شما با کمال میل بازدید می کنم ممنونم از اطلاع رسانی شما

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا