🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آهسته تر
ای غم بیا بر کلبه احزان من، آهسته تر
خواهی شوی گر باز هم مهمان من، آهسته تر
هر دم که می بینم تو را سیر از تن و جان میشوم
هر آنچه میخواهی بگیر از جان من، آهسته تر
در کنج این غم خانه ام سازی بزن باری دگر
حالی بده بر این دل ویران من، آهسته تر
عمری است اندر سینه ام رازی نهان پرورده ام
بنشین و بشنو قصه پنهان من، آهسته تر
افتاده از عشق آتشی جانسوز بر دنیای من
برد از سر سرگشته ام سامان من، آهسته تر
ترکم نمود اندر شبی آن یارِ زلف افشان من
با رفتنش بیدار شد بحران من، آهسته تر
دیوانه ای دل بسته ام بر طره گیسوی او
می ترسم از بن بر کَنَد بنیان من، آهسته تر
فرهادم و دود از سر سوزان من سر میکشد
افسانه شد شیرینی دوران من، آهسته تر
آن شعله های سرکشش چون شمع می سوزانَدَم
اشکی روان از دیده بر دامان من، آهسته تر
هر روز خود با خاطر جا مانده اش سر میکنم
شب باز برخیزد ز دل طوفان من، آهسته تر
در خواب بشنیدم ولی از نغمه باد سحر
خواهد سر آمد این غم هجران من، آهسته تر
بنیاد غم را با سرانگشت غزل بر هم زنم
میزان شود اوزان نامیزان من، آهسته تر
خورشید زیبای #یگانه باز چشمک میزند
آید بسویم یوسف کنعان من، آهسته تر
#امیر_وحدتی_یگانه
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):
فروردین 16, 1403
سلام و عرض ادب
بسیار زیباست
پاسخ
بستن فرم