🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 آینه

(ثبت: 7133) آبان 27, 1397 
آینه

میان باران

روز از تشنگی می مرد…

” گل “

بین لبان بهار می پَژمُرد

و

آب 

عطشناکی بزرگ بود،

در فوت نقدِاکنون

فردایم ، رقم نسیه می خورد…

چشمان لحظه پُر

از دریغ و فسون و فسوس

می ریزد…

برسرگلبنان ماه

در مرثیه لحظه ها

فرصت گریه ، تلف

گرم  تشییع می شود…

با اینهمه

شکوه شکوفه

در آیینه ی چشمان ، تر

در آینه پیداست…

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

کاربرانی که این شعر را خوانده اند (4):