🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 اسم رمز

(ثبت: 242266) مهر 23, 1400 

اسم رمز

ناگهان خورده زمین زلزله و غوغا شد
و سپس خرمنی از آتش و خون برپا شد

تیر بی وقفه به دیواره سنگر می خورد
زیر خورشید منور شب واویلا شد

گرچه خمپاره به زخم بدنش می بارید
انفجاری شد و هر قطعه از آن صدتا شد

خاکریزی که همآوای شب حادثه بود
با شن و خاک و هوای نفسش یکجا شد

خون غیرت قفس سینه او را طی کرد
مرغ طوفانی خوش بال و پر دریا شد

بعد از آنی که به دامان شقایق پیوست
کوله بارش پر از آوازه ی یا زهرا شد

اسم رمزیکه شب حمله به گوشش آمد
روی سر بند تماشایی او معنا شد

چه کسی گفته که آلاله نخواهد رویید
چه کسی گفته شقایق گلِ ناپیدا شد

سرخی رنگ شفق بود که از چشمه نور
گل باران زده ی دامن این صحرا شد

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. محمدعلی رضاپور

    مهر 23, 1400

    سلام و درود
    احسنت بر شما
    التماس دعا ❤️🙏

  2. قلمتان مانا زیباست👏

  3. کبری محمدی

    مهر 29, 1400

    سلام
    زیبا سروده اید
    برقرار باشید
    سپاس
    🌹🌺🌹🌺🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا